ایسکشوال های ایران | Asexuala

ایسکشوال های ایران | Asexuala

شبکه آموزش و اطلاع رسانی ایسکشوالیتی به زبان فارسی

شاید من واقعاً ایسکشوال نباشم چون هیچ ایده ای ندارم که کشش جنسی چیست پس چگونه می توانم احساس کنم این رو حس کردم یا نه ؟!

این یک تردید بسیار رایج در میان ایس ها است. اگر ایسکشوال بودن به عنوان کمبود کشش جنسی توصیف شود و شما نمی دانید کشش جنسی چیست ، چگونه می توانید مطمئن باشید که آن را احساس نمی‌کنید؟ شاید شما الان آن را احساس کنید ، فقط نمی‌دانید که این چیست.
اکثر افرادی که کشش جنسی را احساس  کرده اند این احساس را متمایز توصیف می کنند و وقتی آن را احساس کنید آن را خواهید شناخت. این مسئله را احتمالاََ دوستان گری‌سکشوال یا دمی‌سکشوال میفهمند.
 با این حال ، "شما وقتی آن را احساس کنید خواهید فهمید" توصیف خوبی نیست و احتمالاً کمک زیادی برای رفع این تردید نخواهد کرد.
چند نمونه از علائم تجربه کشش جنسی را برایتان می‌گویم : 
1-تمایل شدید به رابطه جنسی با آنها.
2-یک حس قوی که شما آنها را می خواهید.
3-تمایل شدید به انجام کارهای جنسی.
4-هر کاری که باعث می شود که به فکر رابطه جنسی باشید.
5-مثل یک آهن در برابر آهن‌ربا 

مطمئناً ، بعضی از اینها می توانند چیز دیگری مانند عشق یا یک دوستی قوی را توصیف کنند. اما در بسیاری از موارد ، مردم آن را چیزی ماهیتاً قوی ،متمایز و جنسی توصیف می کنند ، و این مسئله ممکن است در تشخیص آن از احساسات پراکنده تر مفید باشد. 
به عنوان مثال ، یک توله سگ ناز ممکن است شما را ترغیب کند آنها را لمس کنید و احساس خوبی داشته باشید. ، اما احتمالاً نمی خواهید با توله سگ ناز رابطه داشته باشید!
این نشان می دهد که یک نیروی اساسی مشترک در کار وجود دارد. به عبارت دیگر ، کشش جنسی مانند یکی از این موارد احساس نمی شود ، به نوعی احساس می شود که همه اینها در کنار هم قرار گرفته اند ، به روشی که به طور دقیق نمی توان آن را به زبان آورد.

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ؛ چون عشق رو تجربه کردم!

یکی از تردیدهایی که ممکن است در رابطه با گرایش جنسی خود داشته باشید ؛ عدم جداسازی گرایشات عاطفی از گرایشات جنسی است.
معمولا افرادی که برچسب ایسکشوالیتی را به دلیل تجربه عشق معتبر نمیدانند .ایس ها را موجودات تک سلولی در یک پتری (ظرف آزمایشگاهی) می‌پندارند ، یا راهب تارک دنیا در ارتفاعات کوهی دوردست!

در جواب این تردید باید بگویم : 

چه ربطی به عشق دارد؟

گرایش جنسی و گرایش های عاطفی دو مقوله جدا از هم هستند. بعضی از افراد کشش عاطفی را تجربه می کنند ، اما کشش جنسی را تجربه نمی کنند ، یا بالعکس. (و عاشق شدن حتی لزوماً به کشش عاطفی احتیاج ندارد ، درست مثل داشتن رابطه جنسی که به کشش جنسی احتیاج ندارد!

 

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ، چون ممکنه اختلالی باشه که من اینطوری حس می‌کنم!

برخی افراد فکر می کنند که نوعی اختلال روانی ممکن است ریشه گرایش جنسی  آنها باشد. به هر حال ، چیزی مانند اختلال تمایل جنسیِ Hypoactive هنگامی که در مورد آن می خوانید ، بسیار شبیه ایسکشوالیتی است.

اما اختلال میل جنسی (Hypoactive sexual desire disorder) دقیقا چیست؟!
اختلال میل جنسی (HSDD) ، یا میل جنسی مهار شده (ISD) یک اختلال عملکرد جنسی محسوب می شود و به عنوان کمبود یا عدم وجود تخیلات جنسی و میل به فعالیت جنسی مشخص می شود ، همانطور که توسط یک پزشک بالینی قضاوت می شود. برای اینکه این به عنوان یک "اختلال" در نظر گرفته شود ، باید باعث پریشانی قابل توجه یا مشکلات بین‌ِفردی شود و توسط یک اختلال روانی دیگر ، یک دارو (قانونی یا غیرقانونی) یا سایر موارد پزشکی گزارش نشود. 
فرد مبتلا به ISD فعالیت جنسی را شروع نمی کند و یا به میل او پاسخ نمی دهد.
انواع مختلفی وجود دارد ؛ HSDD می تواند عمومی (کمبود میل جنسی) یا موقعیتی باشد (هنوز هم تمایل جنسی دارد ، اما تمایل جنسی به شریک فعلی ندارد) و می تواند اکتساب شود (HSDD پس از یک دوره عملکرد طبیعی جنسی شروع شده است) یا مادام العمر (همیشه میل جنسی کم داشت.)
چگونه تشخیص دهیم که مبتلا به HSSD هستیم یا خیر؟
دقت کنید که تشخیص دقیق این اختلال باید توسط یک روانپزشک یا پزشک بالینی صورت گیرد اما چند مورد از علائم این اختلال را با نقل قول از کتاب DSM-5 ذکر می‌کنم.
در DSM-5 ، اختلال میل جنسی در مردان با "افکار یا تخیلات جنسی و عدم تمایل به فعالیت جنسی به طور مداوم یا مکرر " مشخص می شود ، همانطور که توسط یک پزشک بالینی با توجه به سن بیمار و زمینه فرهنگی ارزیابی می شود . 
در زنان به عنوان "فقدان علاقه یا برانگیختگی جنسی" شناخته می شود که حداقل به عنوان سه مورد از علائم زیر بروز می کند: 
علاقه یا علاقه کم به فعالیت جنسی ، اندیشه جنسی کم یا نداشتن اندیشه جنسی ، عدم لذت یا هیجان جنسی در 75 تا 100٪ تجارب جنسی ، علاقه جنسی / تحریک جنسی زنان به عنوان "فقدان علاقه یا برانگیختگی جنسی" شناخته می شود که حداقل به عنوان سه مورد از علائم زیر بروز می کند: علاقه یا علاقه کم به فعالیت جنسی ، اندیشه جنسی کم یا چند ، چند تلاش برای شروع فعالیت جنسی یا پاسخگویی به شروع شریک زندگی ، عدم لذت یا هیجان جنسی در 75 تا 100٪ تجارب جنسی ، عدم علاقه جنسی به محرکهای وابسته به عشق شهوانی یا احساسات تناسلی / غیر تناسلی در 75 - 100٪ تجارب جنسی.
برای هر دو تشخیص ، علائم باید حداقل شش ماه ادامه داشته باشد ، باعث پریشانی قابل توجه بالینی شود و با یک بیماری دیگر توضیح داده نشود. صرف داشتن تمایل کمتر از شریک زندگی‌تان برای تشخیص کافی نیست. 

یکی دیگر از مواردی که ممکن است شما را در دوراهی "گرایش یا اختلال" قرار بدهد ، "اختلال شخصیت اسکیزوئید" یا "Schizoid personality disorder" است.

اسکیزوئید نوعی اختلال شخصیت است که با عدم علاقه به روابط اجتماعی ، گرایش به سبک زندگی انفرادی یا پناهنده ، پنهان کاری ، سردی عاطفی ، جدا شدن و بی علاقگی و علاقه کمی به داشتن تجارب جنسی با شخص دیگر , مشخص می شود. افراد مبتلا ممکن است نتوانند دلبستگی های صمیمانه ای با دیگران برقرار کنند ؛ و به طور همزمان دارای یک دنیای فانتزی غنی و پیچیده اما منحصراً داخلی هستند.

تمام این علائم و موارد طبق کتاب " DSM-5" بود ؛ اما به این نکته توجه کنید! 
این راهنماها خطا پذیر نیستند. تاکنون پنج بازنگری عمده در DSM انجام شده است. برخی از "اختلالات" کنار گذاشته می شوند ، برخی اضافه می شوند ، و برخی از آنها بازنگری می شوند تا کشف های جدید یا درک جدیدی را در نظر بگیرند. امروزه مواردی در DSM-5 وجود دارد که کاملاً اشتباه است و در نسخه بعدی حذف خواهد شد.

با این حساب بیاید ببینیم چگونه ایسکشوالتی را از این اختلالات تفکیک کنیم.

ابتدا ، بین DSM-IV و DSM-5 ، توصیفات به شدت تغییر کرده و بازسازی شدند. یکی از موارد اضافه شده اصلی و استثنایی به صراحت می گوید کسی نباید یکی از آنها را تشخیص دهد ، در صورتی که خود را ایسکشوال معرفی کرد. بنابراین این یک تشخیص مستقیم است که ایسکشوال بودن HSDD یا FSI / AD نیست! ( مدارک این گفته از کتاب در اینجا  گذاشته شده )
یکی از علائم موجود در اختلالات احساس پریشانی بالقوه از این بابت بود ،  بر اساس DSM-IV ، اگر شریک زندگی خود از کمبود علاقه جنسی شخص ناراحت باشد ، می توان این مورد را تشخیص داد ، حتی اگر شخص کاملاً با آن احساس خوبی داشته باشد! بنابراین ، DSM-5 برخی از مشکلات فاحش تر در DSM-IV را برطرف کرده است و این خوب است ، اما این کافی نیست. 
هنوز کسی باید از ایسکشوالیتی بداند تا بتواند خود را به عنوان ایسکشوال شناسایی کند. اگر آنها ایس هستند ، اما قبلاً هرگز این واژه را نشنیده اند ، به عنوان "تعمیم مادام العمر" HSDD یا FSI / AD مشخص می شوند.
چرا تشخیص باید به واژگان شما بستگی داشته باشد؟!
شما می‌گویید پریشانی چطور؟ آیا یک ایسکشوال نمی‌تواند از این مورد احساس پریشانی کند؟
 اگر کسی از "علاقه مندی یا عدم علاقه به فعالیت جنسی" یا هر چیز دیگری مضطرب باشد چه؟
+ به منبع آن پریشانی نگاه کنید. اغلب اوقات ، منبع خود آسیب شناسی است. بارها به شما گفته می شود که همه رابطه جنسی می خواهند و همه رابطه جنسی را دوست دارند و همه رابطه جنسی برقرار می کنند و همه شخصی را پیدا می کنند که می خواهند با او رابطه برقرار کنند! ااز شما انتظار می‌رود که یک منبع کافی و منظم از فعالیت های جنسی مطلوب متقابل را برای یک شریک زندگی فراهم کنید. بنابراین ، اگر می فهمید که این انتظارات را ندارید ، چون هیچ یک از آنها واقعاً بخشی از دنیای شما نیست و نمی دانید چرا و هیچ کس به شما نمی گوید اشکالی ندارد ، مطمئناً شما احساس پریشانی خاطر خواهید داشت .حتی وقتی کسی به شما می گوید اشکالی ندارد ، زیرا بقیه جهان هنوز به شما می گویند که اینطور نیست!

  • شاید من واقعا ایسکشوال نیستم ، چون خودارضائی می‌کنم!

این تردید یکی از رایج ترین تردیدها در بین افراد ایس هست ، با اینکه جوابش قبلاََ بار ها داده شده که " خودارضایی تناقضی با ایسکشوالیتی ندارد" اما همچنان به عنوان یک شک و تردید مطرح می‌شود.
پس چرا این تردید همه‌گیر همچنان باقی مانده؟ چرا بسیاری از افراد فکر می کنند انجام این کار به این معنی است که نمی توانند ایسکشوال باشند؟ بخش عمده ای از این برداشت فرهنگی است که استمنا نوعی "رابطه جنسی جایگزین" است ، که فقط به عنوان جایگزینی برای آلوسکشوال هایی که نمی توانید با شخص دیگری رابطه  داشته باشید انجام می شود. همین نگرش زمینه ساز این تفکر است که افرادی که خودارضایی می کنند مال‌باخته های جنسی هستند که چون نمی‌توانند رابطه جنسی داشته باشند این کار را انجام می‌دهند و اگر کسی کشف کند که همسرش خودارضایی می کند احساس شکست از نظر جنسی می‌کند. در این تفکر ، شخصی که خودارضایی می کند بدیهی است که می خواهد با کسی رابطه برقرار کند.

اما این تفکر کاملاً بی معنی است. استمنا  جایگزین سکس نیست ، اصلا جایگزین "چیزی" نیست! خودش می تواند وجود داشته باشد و دارد.
برخی از مردم تصور می کنند که خودارضایی به معنای آن است که شخصی ایسکشوال نیست زیرا استمنا یک فعالیت جنسی است که با اندام های جنسی انجام می‌شود ؛ خب! بله.
اما کلمه "ایسکشوال" گرایش جنسی را توصیف می کند ، این بدان معنا نیست که کسی تحت هیچ شرایطی هرگز نمی تواند در هر فعالیتی که ماهیت جنسی دارد شرکت کند.
این ادعا مضحک است!
همچنین یکی از پرسش‌هایی که معمولا افراد آلوسکشوال در این موارد می‌پرسند این است که " پس چرا خودارضائی می‌کنند؟ وقتی کشش جنسی ندارند" 
چند نمونه از این موارد را می‌گویم : 
1-کنترل میل جنسی (libido)
2-تسکین استرس
3-چون کنجکاو هستید
4-چون ارگاسم را دوست دارید.
و ...
دلایل زیادی برای خودارضایی یک فرد ایسکشوال وجود دارد که هیچ کدام ایسکشوالیتی را نقض نمی‌کند.

3⃣ شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ؛ چون همه اینطوری نیستند!

برای مقابله با این تردید ، ابتدا باید سعی کنید درک کنید که معنی "اینطوری" برای شما چیست. برخی از احساسات خود را بنویسید، چیزهایی که شما را علاقه مند یا بی علاقه می کنند، برخی از مسابقه های احمقانه را امتحان کنید، لیست شخصی خود را از "سکسی ترین افراد مشهور " تهیه کنید، تمام اوقات فکر یا گفتگو را در مورد رابطه جنسی یا بیان گزاره های پیشنهادی راجب این موضوع . سعی کنید برخی از داده ها را در مورد احساس واقعی خود جمع کنید.
سپس، پس از دستیابی به این اطلاعات، سعی کنید برخی از دوستان یا افراد دیگر را وادار به انجام همین کار کنید و ببینید آیا آنها نتایج را با شما به اشتراک می گذارند یا خیر. اگر آنها این کار را انجام نمی دهند از آنها بخواهید راحت باشند، به این فکر کنید که احتمالاً چه پاسخی می‌دهند.
اکنون مجموعه داده هایی را که به دست آورده اید مقایسه کنید. آیا نتایج مشابه به نظر می رسند، یا بسیار متفاوت هستند؟
وقتی به "همه" نگاه می کنم می بینم که آنها از دیدگاه من "اینطوری" نیستند. من می بینم که آنها در مورد کسانی که هات هستند صحبت می کنند. من می بینم که آنها در مورد کارهای جنسی که انجام داده اند و یا علاقه مند به انجام آنها هستند بحث می کنند. من می بینم که آنها متوجه چیزهایی می شوند که من کاملاً نسبت به آنها نابینا هستم. من نمایش های تلویزیونی و فیلم ها و کتابهایی با صحنه های جنسیِ اجباری را می بینم.
برای اینکه همه از دید من واقعاً "اینطوری" باشند، همه باید دائماً داستان هایی را درباره چیزهایی که به آنها علاقه ندارند بگویند و سپس در پاسخ به داستان هایی که دیگران می گویند دروغ بگویند. این باید یک توطئه عظیم جهانی باشد که تقریباً همه به جز من در گفتن دروغ بزرگ درباره ایسکشوال بودن شریک بودند و این بشریت هزاران سال است که این دروغ را تکرار می کند! ( ایموجی خنده!)
عقل سلیم حکم می کند که چنین اتفاقی نمی افتد ، هیچ توطئه‌ی جهانی برای حفظ دروغ بزرگ ایسکشوال بودن وجود ندارد ، این بدان معنی است که همه این افراد واقعاً چیزی را تجربه می کنند که من هرگز تجربه نکرده ام ؛ این به معنی این نیست که شما مشکل دارید ، به این معنی است که شما ، آنها نیستید و آنها ، شما نیستند!