ایسکشوال های ایران | Asexuala

ایسکشوال های ایران | Asexuala

شبکه آموزش و اطلاع رسانی ایسکشوالیتی به زبان فارسی

تفاوت اومنیسکشوال و پنسکشوال در چیست؟

 

Omnisexual (اومنیسکشوال) برای اشاره به افرادی استفاده می شود که بدون در نظر گرفتن جنسیت جذب افراد دیگر می شوند، اما از نظر جنسیتی کور نیستند یعنی از جنسیت فردی که با آن وارد رابطه می شوند آگاه هستند. پنسکشوال برای توصیف افرادی استفاده می‌شود که ممکن است مجذوب هر فردی با هر جنسیتی شوند و از نظر جنسیتی کور هستند یعنی برای اونها مهم نیست فرد مورد نظرشان چه جنسیتی را دارد.

ویژگی های افراد همه اومنیسکشوال: افرادی که خود را اومنیسکشوال معرفی می‌کنند، متوجه می‌شوند که جنسیت‌های متفاوتی وجود دارند، اما این موضوع آنها را آزار نمی‌دهد. این بدان معنی است که آنها می توانند رابطه عاشقانه ای با مردان یا زنان یا حتی افرادی داشته باشند که به طبقه بندی دوتایی جنسیت ها(زن و مرد) اعتقاد ندارند. یک فرد omnisex ممکن است هر شریکی را بدون توجه به جنسیت انتخاب کند، اما از جنسیت آن شخص آگاه است.

پرچم افتخار افراد اومنیسکشوال ها : پرچم مورد استفاده برای افراد همه جنس گرا ترکیبی از رنگ های صورتی و آبی است. پنج نوار افقی از رنگ های صورتی روشن، صورتی، آبی روشن، آبی و آبی تیره تشکیل شده است. درجه بندی های مختلف صورتی و آبی نشان دهنده درجه بندی جنسیت و تمایلات جنسی افراد اومنیسکشوال است.

اما تفاوت بین اومنیسکشوال و پنسکشوال در چسیت؟

1-تعریف

فردی که خود را اومنیسکشوال می‌داند، جذب افرادی می‌شود که از همه جنسیت‌ها هستند و از جنسیت آن شخص آگاه هستند. فردی که خود را پنسکشوال می‌داند، جذب افرادی می‌شود که از همه جنسیت‌ها هستند، اما کاملاً از جنسیت آن فرد بی‌اطلاع هستند.

2- جندر بلایند یا از نظر جنسیتی کور

یک فرد اومنیسکشوال هرگز به عنوان فردی جندر بلایند در نظر گرفته نمی‌شود. یک فرد پنسکشوال اغلب و معمولاً به عنوان یک جندر بلایند ( یعنی از جنسیت فردی که به آن جذب میشود بی اطلاع است) شناخته می‌شود.

3- منشا اصطلاح

 

اصطلاح omnisexual اولین بار در حدود سال 1959 مورد توجه قرار گرفت. اصطلاح پنسکشوال اولین بار در سال 1970 مورد توجه قرار گرفت.

4- تناسب جنسیتی

فردی که اومنیسکشوال است ممکن است گاهی متوجه شود که جنسیت شریک انتخابی‌اش مناسب تر یا برای او فلان جنسیت اولویت دارد. فردی که پنسکشوال است هرگز تفاوتی را نسبت به جنسیت فرد مقابل متوجه نمی شود.

4- رنگ و شکل پرچم 

پرچم همه اومنیسکشوال پنج نوار افقی است که از رنگ های صورتی روشن، صورتی، آبی روشن، آبی و آبی تیره تشکیل شده است. پرچم پنسکشوال از سه رنگ صورتی، زرد و آبی تشکیل شده است.

 

منبع:

http://www.differencebetween.net

 

بسیاری از مردم نمی فهمند که رابطه با کسی که اِیسکشوال است با دوستی معمولی تفاوت دارد. چه چیزی آن را به یک رل واقعی تبدیل می کند؟ آیا صمیمیت و عاشقی اصلا نقشی ایفا می کند؟ آیا رابطه جنسی کاملاً از گزینه ها خارج می شود؟ آیا آنها فقط از تعهد می ترسند یا از دل شکستن؟ آیا آنها از رابطه جنسی می ترسند؟ آیا باید این رابطه را جدی بگیرم؟ چه چیزی اهمیت آن را از رابطه من با بهترین دوستم بیشتر می کند؟ خوب دوستان من ، آنطور که من آن را می بینم ، همه چیز به احساس شما در درون مربوط می شود.


دوستی چیست؟

در مورد دوستان خود چه احساسی دارید؟ آیا آنها را دوست دارید؟ شاید. آیا می خواهید با آنها زندگی کنید؟ شاید. آیا گاهی اوقات دچار اضطراب می شوید؟ آیا نوعی از سکس بدون عشق(دوستی با مزایا) بین شما در جریان است؟ آیا تا به حال به ازدواج یا بچه دار شدن با دوستان خود فکر کرده اید؟ آیا آنها را به عنوان شریک زندگی خود برای عروسی در نظر می گیرید؟ آیا دوستان خود را می بوسید؟ آیا با آنها نوازش می کنید؟ شاید شما همه این کارها را با دوستان خود انجام دهید. شاید شما هیچکدام را انجام ندهید. من در موقعیتی نیستم که به شما بگویم چگونه زندگی خود را بگذرانید، یا با چه کسی چه کار کنید ، یا در مورد موقعیت های مختلف چه احساسی داشته باشید. هر کس متفاوت است. هر رابطه ای نیز متفاوت است.

بنابراین ، چگونه می توانیم بین دوستی واقعاً نزدیک و عمیق و رابطه صمیمی بین یک یا چند فرد اِیسکشوال تفاوت قائل شویم؟ در ابتدا - اِیسکشوال حتی به چه معناست؟ آیا من در کلاس علوم یاد نگرفتم که موجودات اِیسکشوال آنهایی هستند که خودشان تولید مثل می کنند؟ آیا برخی افراد نیز می توانند این کار را انجام دهند؟ آیا این ممکن است؟ یا فقط عاشق خودارضایی هستند؟ جریان از چه قرار است؟‌‌

اِیسکشوالیتی چیست؟

خوب ، از آنجا که شما خواسته اید…

ایسکشوالیتی به این معناست که شما کششی به انجام کارهای جنسی ندارید. تعریف ساده ایسکشوالیتی عبارت است از "بدون کشش جنسی". با این حال ، تغییرات بسیار زیادی در جامعه ایسکشوالیتی وجود دارد. در واقع برخی از افراد اِیسکشوال به فعالیت جنسی می پردازند. گاهی اوقات به این دلیل که آنها واقعاً می خواهند، و گاهی اوقات به این دلیل که فقط می خواهند شرکای خود را راضی کنند (قضاوت نکنید ، من می دانم که شما هم گاهی اوقات ادای آن را در می آورید و نقش بازی میکنید تا شریک خود را راضی کنید). بعضی دیگر به هیچ وجه وارد رابطه جنسی نمی شوند. برای برخی از اِیسکشوال ها رابطه جنسی فقط چیزی است که آنها علاقه ای به آن ندارند و برای برخی دیگر بسیار منزجر کننده است. همه چیز بستگی به فرد دارد. و ، مانند همیشه، در یک طیف است (هیچ چیز مطلقا سیاه و سفید نیست).

بنابراین تفاوت چیست؟

خوب ، بنابراین ما اِیسکشوالیتی را تعریف کردیم. ما می دانیم این یعنی چه. اما هنوز متوجه نمی شوم چه چیزی باعث می شود رابطه با فردی که اِیسکشوال است با دوستی متفاوت باشد؟ خوب ... در اینجا من چگونه آن را تعریف می کنم: یک رابطه عاشقانه با کسی که اِیسکشوال است شامل عاشق بودن (یا احتمال عاشق شدن) است. این درباره احساسی است که در درون خود به کسی احساس می کنید. و بله ، گاهی اوقات شامل زندگی مشترک یا ازدواج یا بچه دار شدن با هم می شود. اما گاهی اوقات اینطور نیست. من شخصاً اِیسکشوال و بایرومانتیک هستم. از آنجا که در اصل احساس می کنم تنها زندگی می کنم و خودم را از پارتنرم جدا می کنم (عدم رابطه جنسی) ، روابط عاشقانه من با دیگران شامل زندگی مشترک نمی شود. اگرچه ، من در حال حاضر با شوهرم زندگی می کنم، و تا زمانی که فرزندانمان کمی بزرگتر شوند ، به این زندگی ادامه می دهم. همچنین ممکن است روزی ازدواج کنم با شخص دیگری. و شاید اگر زن مناسب را پیدا کنم بخواهم با او بچه دار شوم. گاهی حتی با شوهرم رابطه جنسی دارم. سورپرایززز!‌‌

اما برای من ... رابطه جنسی مهم نیست. این برای من در رابطه معنی ندارد. اما این چیزی نیست که من به آن اهمیت بدهم. و اغلب اوقات چیزی است که من به سختی سعی می کنم از آن اجتناب کنم. با این حال ، من نیازهای روحی و جسمی دارم. هنوز می خواهم در آغوش گرفته و بوسیده شوم. هنوز می خواهم دلداری بدهم. من عاشق ماساژ هستم. من از صحبت عمیق با شریک خود و به اشتراک گذاشتن اسرار و برنامه ریزی برای آینده خود لذت می برم.

اِیسکشوال بودن می تواند تجربه ای کاملاً متفاوت برای هر فرد اِیسکشوال باشد همه مثل هم نیستند و تجربیات یکسان ندارند. اما در نهايت، رابطه با شخصي كه اِیسکشوال است (و يا مي تواند باشد) دقيقا مشابه رابطه با هر شخصي است که اِیسکشوال نیست. بنابراین تفاوت بین دوست بودن و درگیر شدن عاشقانه با یک اِیسکشوال چیست؟
 احساسات شما. 
احساسات شما متفاوت است. نحوه برخورد با رابطه متفاوت است. آیا عاشق این شخص شده اید یا فقط کسی هست که شما به او اهمیت می دهید؟ تصمیم با شماست. اما در درون تو ، بسیار متفاوت است. به من اعتماد کن.‌‌

اِیسکشوال ها : جمعیت در حال رشد؟

حدود 1 درصد یا 70 میلیون نفر از مردم جهان متعلق به چیزی هستند که اکنون محققان آن را "چهارمین گرایش جنسی" می نامند، گروه کوچکی هستند اما اغلب با سوءتفاهم مواجه شده و اغلب نادیده گرفته می شوند.

تبلیغات

تبلیغات بیان می کند که هیچ علاقه جنسی نسبت به دیگران ندارند
آنتونی بوگارت ، پروفسور برجسته آکادمیک ، در کتابی که ماه آینده به زودی در انگلستان منتشر می شود، مدعی است که جنسیت زدایی فرهنگ عامه بسیاری از افراد را از رابطه جنسی منصرف کرده است.

بوگارت می گوید، در حقیقت ، جامعه آنقدر افراد را با گرایش جنسی بمباران کرده است که میلیون ها نفر به هیچ وجه جذابیت فیزیکی برای دیگران ندارند.
کتاب بوگرت با عنوان درک گرایش جنسی ادعا می کند که تعداد زیادی از مردم خود را ایسکشوال می دانند و استدلال می کند که این افراد "جمعیتی مطالعه نشده" هستند که گاهی احساس می کنند از "فرهنگ بسیار سکسی" ما خارج شده اند.

محققان بر این باورند که تعداد معینی از افراد ایسکشوال ممکن است همیشه وجود داشته باشند ، اما در حال حاضر "در حال ظهور" هستند و با آزادی خواهی جامعه به هم میپیوندند و هویت مشترکی ایجاد می کنند.

بوگرت ، دانشیار دانشگاه بروک کانادا ، گفت که جامعه می تواند انتظارات خود را از افراد سکشوال و اِیسکشوال داشته باشد.

او ایسکشوالیتی را به عنوان یک فقدان دائمی و کامل از کشش جنسی یا عدم تمایل جنسی متمایز از تجرد تعریف می کند ، که به انتخاب خودداری از رابطه جنسی در جایی که هنوز کشش و میل جنسی وجود دارد اشاره می کند.
بوگارت می نویسد: "دو شکل وجود دارد: افرادی که تا حدی میل جنسی دارند، اما این میل را به دیگران نمی دهند (بنابراین ممکن است خودارضایی کنند) و سایر افرادی که به هیچ وجه میل جنسی ندارند."

در سال 2004 ، بوگارت پاسخ 18000 نفر را در انگلستان به نظرسنجی در مورد کشش جنسی در 1994 دریافت کرد.
او دریافت که 1 درصد با این جمله موافق هستند: "من هرگز کشش جنسی به هیچ وجه به هیچ کسی نداشته ام."
بوگرت در کتاب خود ایسکشوالیتی را بیشتر مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد و ادعا می کند که امروزه افراد بیشتری خود را "ایسکشوال" می دانند.

مایکل دوره ، سازمان دهنده کنفرانس جهانی پراید ، در اولین کنفرانس غیر دانشگاهی که در مورد ایسکشوالیتی در دانشگاه ساتبانک لندن برگزار شد ، گفت که ایسکشوالیتی باید "به عنوان یک گرایش جنسی معتبر شناخته شود ، نه یک اختلال یا چیزی که مردم باید پنهان کنند " به نقل از ایندیپندنت در روز یکشنبه.
جاشوا هاتون ، 23 ساله دانشجوی زبان اهل بیرمنگام ، به روزنامه مستقر در انگلیس گفت که وقتی سه سال پیش با واژه اِیسکشوالیتی روبرو شد ، همه چیز روشن شد.
هاتون به روزنامه گفت: "من دیگر مجبور نبودم به خودم دروغ بگویم. از مردان جوان انتظار می رود که نوعی رابطه جنسی گاه به گاه داشته باشند. اکنون احساس راحتی بیشتری می کنم."

در حالی که برخی از "اِیسکشوال ها" میل جنسی ندارند یا بسیار کم هستند ، برخی دیگر ممکن است میل جنسی معمولی داشته باشند اما فقط کشش جنسی به دیگران ندارند.
بر اساس مجله New Scientist کارشناسان می گویند در حالی که افرادی که به "گرایش جنسی چهارم" تعلق دارند کشش جنسی نسبت به دیگران ندارند اما برخی ممکن است هنوز بخواهند با دیگران رابطه عاطفی نزدیک و پایدار برقرار کنند و حتی ممکن است بخواهند با استفاده از IVF برای داشتن بچه اقدام کنند.

امروزه صنعت پورنوگرافی یک صنعت چند میلیارد دلاری است که کارتل های تجاری بزرگ پشت آن قرار دارند. به کمک این صنعت آنها توانسته اند نورم های اجتماعی را درهم بریزند و هر جامعه ای برحسب شرایط، از کم تا زیاد تحت تاثیر آثار مخرب آن قرار گرفته اند.

 

امروزه روابط زناشویی طبیعی و غیرطبیعی از هم غیرقابل افتراق شده و به علت درهم ریخته شدن عرف های جامعه حتی سبب ایجاد مشکلات عدیده در خانواده ها و مشکلات روانی شدید در استفاده کنندگان از این فرآورده ها شده است.
 
پورنوگرافی یا همان صحنه های بالای 18 سال که به صورت فیلم، عکس، مطالب یا اثر هنری به نمایش در می آید شامل رفتارهای جنسی تحریک آمیز است. پورنوگرافی مملو از ایده های اشتباهی است که از نظر علمی همگی آنها به اثبات رسیده است. اما طرفداران اشاعه این نوع برنامه ها به دروغ تصویر دیگری از آن در اذهان عموم مردم به وجود می آورند. در این مقاله به برخی باورهای اشتباه در رابطه با فیلم های پورنو و تحقیقات علمی در رابطه با مضرات آن می پردازیم.
 
1- با تماشای پورنوگرافی، رابطه جنسی  درست را می آموزید
این باور اشتباه است. بازیگران فیلم های پورنو برخلاف زندگی واقعی، برگزیده شده اند. همان طور که تمامی زن های مانکن میانگین قد 1.80 و وزن 45 کیلوگرم دارند تمام مردان و زنانی که در فیلم های پورنو شرکت داده می شوند جذاب و ایده آل هستند. واضح است شخصی که مبادرت به تماشای همیشگی این فیلم ها می کند در نهایت دچار سردرگمی بین ایده آل های این فیلم ها و دنیای واقعی می شود.
2- پورنوگرافی محرک میل جنسی است
این باور اشتباه است. براساس تحقیقات انجام شده در 6 درصد زوج هایی که یکی از آنها به تماشای فیلم های پورنو اعتیاد دارد، روابط جنسی دچار شکست می شود. در برخی از این زوج ها برای چند ماه و حتی چند سال رابطه جنسی قطع می شود و گاهی یکی از زوجین دیگر تمایلی به همسر خود نشان نمی دهد. دلیل این هم قضاوت ها و نگاه های منفی است که بیننده این فیلم ها به مرور به همسر خود پیدا می کند و به این نتیجه می رسد که همسرش نمی تواند به خوبی زنان یا مردان دیگر، رابطه جنسی برقرار کند.
 
در تحقیقی برای اثبات این مساله محققان 2 گروه از زوج ها را با هم مقایسه کردند. یک گروه در هفته یک ساعت و گروه دیگر ساعت ها پورنوگرافی دیدند. بررسی ها نشان داد گروه اول از زندگی جنسی خود رضایت بیشتری داشتند.
3- پورنوگرافی نمایشی از رابطه جنسی کلاسیک و نوعی آموزش جنسی است.
این باور اشتباه است. هیچ یک از وضعیت های انتخاب شده درواقعیت راحت و لذت بخش نیستند بلکه به نحوی انتخاب می شوند که تصویر گرفتن از آن ساده باشد. پورنوگرافی مملو از حرکات خشن است و تصویری اشتباه از رابطه جنسی به فرد منتقل می کند و به نحوی باعث گرایش فرد به ایده آل طلبی یا نفرت از رابطه جنسی خواهدشد. برای فردی که تا لحظه تماشای این فیلم ها رابطه جنسی نداشته است، اطلاعات مخابره شده از پورنوگرافی مسمومیت زاست و تصویری نادرست از رابطه جنسی و میل جنسی به فرد می دهد.
4- افرادی که پورنوگرافی می بینند، بیماران روانی اند
این باور اشتباه است. گرایش به تماشای پورنوگرافی عکس العملی کاملا طبیعی است. نکته مهم اینجاست که فرد بداند این فیلم در عین تحرک آمیز بودن واقعی نیست و اجازه ندهد تماشای پورنو تعادل زندگی جنسی او را به هم بزند.
5- پورنو اعتیادآور است
این باور درست است. 6 تا 9 درصد افرادی که پورنوگرافی نگاه می کنند به تماشای آن معتاد می شوند و نمی توانند تمایل خود را به تماشای این فیلم ها محدود کنند.
 
6- تماشای فیلم پورنو باعث می شود مردان بیاموزند زنان چگونه از رابطه لذت می برند
این باور اشتباه است. زنانی که در این فیلم ها حضور دارند هیچ یک مقابل دوربین لذتی از رابطه جنسی نمی برند. در حالت طبیعی زنان حاضر نیستند در هر زمان از روز و با هر مردی رابطه جنسی برقرار کنند. برخلاف آنچه در فیلم ها نمایش داده می شود هیچ زنی دوست ندارد در یک زمان با چند مرد رابطه جنسی داشته باشد و حتی حضور زن دیگری حین برقراری رابطه با یک مرد خوشایند نیست.
 
پورنوگرافی درواقع بر گرفته از تخیلات مردانه است و فانتزی زنانه محسوب نمی شود. هیچ احساسی طی آن وجود ندارد و عشق کاملا نادیده گرفته شده است. این در حالی است که قلب و مغز نیز به اندازه آلت تناسلی در برقراری رابطه جنسی دخالت دارند. نگاه کردن به فیلم های پورنو هرگز باعث افزایش توانایی و مهارت های جنسی نمی شود بلکه برعکس اعتماد به نفس بینندگانش را کاهش می دهد.
 
7- مدت زمان رابطه جنسی در این فیلم ها طبیعی است
این باور اشتباه است. بازیگران این فیلم ها یا دارو مصرف می کنند یا تصاویر مونتاژ شده است. برای داشتن نعوظی طولانی و برقراری یک رابطه جنسی کامل به بازیگران مرد در فیلم پورنو پول داده می شود. به همین دلیل این مردان داروهای تقویت کننده جنسی از جمله ویاگرا مصرف می کنند. این بازیگران با دادن آگهی و پس از بررسی های مختلف انتخاب می شوند.
8- زنان بیش از مردان به تماشای این فیلم ها تمایل نشان می دهد.
اشتباه است. آمار نشان می دهد مردان تمایل بیشتری به تماشای پورنو دارند. برخلاف مردان که با چشم تحریک می شوند زنان تمایل چندانی به تماشای این فیلم ها ندارند و در اکثر زنان تماشای فیلم پورنو باعث تحریک جنسی نمی شود.
پورنوگرافی به مغز آسیب می زند
تاکنون بیش از 20 تحقیق در رابطه با تاثیر پورنوگرافی بر مغز انجام شده است. همگی این تحقیقات ثابت کرده تماشای فیلم های پورنو آسیبی معادل مصرف مواد مخدر یا الکل بر مغز دارند. نتایج تحقیق جدیدی که محققان دانشگاه کمبریج انجام دادند نشان می دهد مغز افرادی که گرایش مکرر به تماشای فیلم های پورنو دارند همانند مغز افراد الکلیک است. در این تحقیق به کمک تکنیک تصویربرداری MRI مشخص شد تماشای پورنو بخشی از مغز را هدف می گیرد که مسئول خلاقیت و احساس خوشبختی است.
 
آمار نشان می دهد در هر ثانیه در اینترنت 38 هزار نفر فیلم پورنو جستجو می کنند و یک سوم این افراد را خانم ها تشکیل می دهند. با هر بار تماشای فیلم پورنو در بدن ترشح تستوسترون، دوپامین و اکسی توکسین افزایش می یابد و این موضوع باعث خستگی مغز می شود و به حافظه و تمرکز فرد آسیب می زند.
 
ترشح دوپامین در میزان بالا هنگام تماشای فیلم پورنو باعث خستگی مناطق جلویی مغز می شود که در تصمیم گیری و کنترل رفتار دخالت دارد. دوپامین برای حس خوشبختی حیاتی است اما وقتی فردی به تماشای این نوع فیلم ها وابسته می شود ترشح دوپامین افزایش می یابد و این موضوع سلول های تولیدکننده را خسته می کنند. در نتیجه ترشح به مرور کم می شود و رسیدن به حس خوشبختی در فرد به تدریج کمرنگ خواهدشد و فرد ناچار برای رسیدن به آن راه های دیگری از جمله اعتیاد یا مصرف الکل را انتخاب می کند که این موضوع خود به مغز آسیب می زند.
 
اکسی توسین نیز هورمونی است که باعث ایجاد اعتماد بین افراد می شود. افرادی که به تماشای این نوع فیلم ها اعتیاد دارند ابتدا اعتماد زیادی به همسرشان پیدا می کنند اما ترشح بیش از حد این هورمون به مرور زمان باعث تاثیر منفی بر زندگی اجتماعی، احساسی و زناشویی شان می شود و تحقیقات نشان می دهد می تواند باعث بروز مشکلاتی در زندگی زناشویی و حتی خشونت های خانگی شود.
 
محققان در بررسی های خود روی موش ها، منطقه مربوط به حس خوشبختی را تحریک کردند و ترشح زیاد ترکیبات شیمیایی در مغز در نهایت به مرگ موش ها انجامید. در انسان ترشح زیاد این ترکیبات باعث خستگی شدید مغز می شود و این مساله، حافظه، تمرکز، توجه و قدرت تصمیم گیری را تحت تاثیر قرار می دهد. مغز افرادی که به تماشای فیلم های پورنو اعتیاد دارند صرفا تحریک می شود و این موضوع روی کارکرد مغزی و ضعیت روانی این افراد اثر منفی می گذارد.
 
در سال 2002 تحقیقی روی افراد معتاد به کوکایین انجام و مشخص شد مناطقی از لوب پیشانی در این افراد آسیب دیده است. در سال 2004 تحقیق دیگری به اثبات رساند اعتیاد باعث افزایش وزن بخشی از مغز می شود. تماشای پورنوگرافی نیز آثار مشابهی بر مغز دارد. بررسی های جدید تر نشان داده وابستگی به تماشای تصاویر جنسی و فیلم های پورنو باعث تغییر خود به خود و شدید ساختار مغز می شود.
 
محققان در بررسی های خود به این نتیجه رسیده اند که تماشای پورنوگرافی در کودکان زیر 14 سال به شدت به مغز آنها آسیب می زند و می تواند باعث تغییرات شدید رفتاری شود. یک سوم کودکانی که این نوع فیلم ها را تماشا می کنند تنها چند روز بعد، رابطه جنسی را آغاز می کنند و متاسفانه احتمال تمایل به تجاوزات جنسی و رفتارهای خشن جنسی در این افراد بیشتر است.
استمنا از عوارض دیگر تماشای پورنوگرافی است
بسیاری از جوانان با تماشای فیلم پورنو به استمنا رو می آورند. این کار باعث می شود فرد به مرور وارد دنیای تخیلی خود شده و از واقعیت و زندگی جنسی واقعی دور شود و دیگر از رابطه عادی زناشویی احساس لذت نکند.

سندروم تجرد

leopard leopard leopard · 1400/05/17 05:59 ·

سندرم تجرد یک فرضیه رسانه ای است که نشان می دهد تعداد فزاینده ای از بزرگسالان ژاپنی علاقه خود را به فعالیت جنسی از دست داده اند و همچنین علاقه خود را به عشق رومانتیک، دوستیابی و ازدواج از دست داده اند. پس از گزارش گاردین، ​​این نظریه در سال 2013 مورد توجه گسترده رسانه های انگلیسی قرار گرفت و متعاقباً توسط چندین روزنامه نگار و وبلاگ نویس رد شد.

در این گزارش بیان شده است ۴۵ درصد زنان و ۲۵ درصد مردان ۱۶ تا ۲۴ ساله به رابطه جنسی علاقه ندارند یا از آن متنفرند. بیش از نیمی از ژاپنی‌ها مجردند. ۴۹ درصد زنان مجرد و ۶۱ درصد از مردان مجرد ۱۸ تا ۳۴ ساله در هیچ رابطه عاشقانه‌ای نیستند. تعداد زنان و مردان ژاپنی که رابطه عاشقانه ندارند از سال ۱۹۹۰ تاکنون رشد قابل ملاحظه‌ای داشته است.

یک چهارم ژاپنی‌ها اصلا رابطه عاشقانه نمی‌خواهند. ۲۳ درصد زنان و ۲۷ درصد مردان گفته‌اند علاقه‌ای به هیچ نوع رابطه عاشقانه‌ای ندارند. بیش از یک سوم از ژاپنی‌هایی که در سن باروری هستند تاکنون رابطه جنسی نداشته‌اند. موسسه جمعیت ژاپن پیش‌بینی می‌کند زنانی که در اوایل بیست‌ سالگی‌ هستند ۲۵ درصد احتمال دارد که هرگز ازدواج نکنند و ۴۵ درصد احتمال دارد که هیچ وقت بچه‌دار نشوند.

در ژاپن این موضوع تازه‌ای نیست. از سال ۲۰۰۶ زن‌های ژاپنی به خاطر "سوشوکا دانشی" که معنی‌اش "گیاه‌خوار شدن مردها" است اما کنایه از بی‌میلی جنسی آنها است از اینکه مردان به رابطه جنسی با جنس مخالف علاقه ندارند شاکی بوده‌اند.

زن‌های ژاپنی هم به سهم خود از برقراری رابطه عاشقانه اجتناب می‌کنند چرا که قوانین این کشور و عرف‌های اجتماعی حفظ زندگی خانوادگی و موقعیت شغلی را برای زن‌ها دشوار می‌کند.

کاهش جمعیت ژاپن به این معنا است که تعداد کمتری در این کشور کار می‌کنند و میزان تولید هم پایین می‌آید. پدیده ای که بمب ساعتی اقتصادی خوانده شده است.

 

گزارشات و علل

این نظریه علاوه بر تجرد، به کاهش تعداد ازدواج ها و کاهش زاد و ولد در ژاپن اشاره می کند. بر اساس نظرسنجی های انجام شده توسط انجمن ژاپنی برای آموزش جنسی، بین سال های 2011 تا 2013، تعداد دانشجویان دختر که باکره گزارش کرده اند افزایش یافته است. علاوه بر این، نظرسنجی های انجام شده توسط انجمن تنظیم خانواده ژاپن (JFPA) نشان داد که تعداد زیادی از زنان ژاپنی گزارش داده اند که "علاقه ای به روابط جنسی ندارند یا از آن بیزارند". در همین حال، نظرسنجی های انجام شده توسط موسسه ملی جمعیت و تحقیقات امنیت اجتماعی در ژاپن در سالهای 2008 و 2013 نشان داد که تعداد مردان و زنان ژاپنی که گزارش می کنند در هیچ نوع رابطه عاشقانه نیستند 10٪ افزایش یافته است.

نمودار نشان دهنده میزان سقوط جمعیت ژاپن

این نظریه دو دلیل احتمالی را برای این گزارش ها نسبت می دهد: دو دهه رکود اقتصادی و همچنین نابرابری جنسیتی بالا در ژاپن.

انتقاد

جاشوا کیتینگ روزنامه گاردین و دیگر رسانه ها را متهم کرد که از داده های " گلچین شده" به منظور ادعاهای هیجان انگیز استفاده می کنند که برای غربی ها مفهوم "ژاپن عجیب" را نشان دهد. واشنگتن پست به آمارهای متضادی اشاره کرد که نشان می دهد جوانان ژاپنی بیش از هر زمان دیگری رابطه جنسی دارند.

منبع

1.      Haworth, Abigail (20 October 2013). "Why have young people in Japan stopped having sex?". The Guardian. Retrieved 8 December 2013.

2.     ^ Jump up to:a b "Celibacy syndrome hits Japan with more young people avoiding sex". News.com.au. 21 October 2013. Retrieved 8 December 2013.

3.     ^ Jump up to:a b Keating, Joshua (23 October 2013). "No, Japanese People Haven't Given Up on Sex". Slate. Retrieved 28 December 2014.

4.     ^ Scott, Carl (13 October 2013). ""Yuko and Hiro" Do Not Despise Sex". First Things. Retrieved 28 December 2014.

5.     ^ Jump up to:a b Matthews, Dylan (23 October 2013). "Don't worry. The Japanese are having plenty of sex". The Washington Post. Archived from the original on 4 July 2015. Retrieved 28 December 2014.