ایسکشوال های ایران | Asexuala

ایسکشوال های ایران | Asexuala

شبکه آموزش و اطلاع رسانی ایسکشوالیتی به زبان فارسی

شایدم بار ها جملاتی مثل : " تو خیلی کوچیکی ، نمیتونی مطمئن باشی که ایسکشوالی!" یا " هنوز خیلی کوچیکی ، بزرگ بشی درست میشه!" را از زبان خودعالم پندار های همه‌چیزدان شنیده باشید.[1]
یکی از سوالاتی که بارها پرسیده میشه , این هست که برای تشخیص اینکه ایسکشوال هستیم یا نه حداقل چه سنی باید داشته باشیم ؟
آیا واقعا تایید برچسب ایسکشوالیتی نیاز به حداقل سنی دارد ؟
در این مقاله به این پرسش به طور مفصل خواهیم پرداخت.

آیا من معتقدم زمانی وجود دارد که کسی "خیلی کوچک" باشد و نتواند ایسکشوالیتی را درک کند ؟ آره.
آیا می دانم مرز بین "خیلی کوچک" و "به اندازه کافی بزرگ" کجاست؟ نه
من فکر می کنم این برای هر فرد متفاوت است ، دقیقاً مانند چگونگی شروع بلوغ در سنین مختلف برای هر فرد.
مطمئناً ، یک دامنه آماری وجود دارد ، اما با جستجویی که داشتم ، من منبع خوبی در مورد این موضوع پیدا نکردم که بتوانم از آن آمار بگیرم. من موردی را پیدا کردم که در مورد سن اولین کشش جنسی همجنسگرایان  صحبت می کند ، اما به طور کلی یکی از اولین تجربه های کشش جنسی نیست. 
از آنجا که این تنها داده ای است که من توانستم پیدا کنم که تا حدودی اعتبار بیشتری داشت ، بیایید پیش برویم هرچند گویا برای انواع کشش های جنسی معتبر است. (که ممکن است نباشد.)

این مقاله می گوید که میانگین سن اولین تجربه کشش جنسی:

پسران: میانگین = 9.6 ، SD = 3.6

دختران: میانگین = 10.1 ، SD = 3.7

خب این بدان معناست که در سن 9.6 سالگی ، 50٪ پسران اولین تجربه کشش جنسی را داشته اند ، تا 13.2 ، تا 84٪ و تا 16.8 ، تقریبا 98٪.

برای دختران ، 50٪ در 10.1 ، 84٪ در 13.8 و 98٪ در 17.5 است.

می گویم 84٪  آستانه کافی و معقولی برای اطمینان است ، بنابراین مرز بین "خیلی کوچک" و "به اندازه کافی بزرگ" برای پسران 13.2 و برای دختران 13.8 است!!

اما این نتیجه گیری بدون بند و تبصره بسیار سطحی ، کودکانه و مضحک است! 
مواردی وجود دارند که باعث شوند نتوانم نتایج این پژوهش را به همه تعمیم دهم.
برای مثال : 
ما برخی فرض ها و استنباط هایی انجام داده ایم که براساس داده های معتبر نیستند پس قابل تعمیم نیست.
در این مقاله وجود ایسکشوالیتی جایی ندارد! این یک فرض است که هر کس در نهایت کشش جنسی را تجربه خواهد کرد ، حتی اگر شما 13+ باشید![2] 
این داده ها از برخی مطالعات  مربوط به سال 1996 حاصل شده است که من در هنگام جستجو پیدا کردم. بی اعتبار شده است؟ آیا داده های بهتر آن را آپدیت یا نظارت کرده اند؟
آیا داده ها به خودی خود کاملاً ناقص هستند زیرا ممکن است موضوع مطالعه حتی احساس آنها را درک نکند! 
و جدای از تمام این ها ، اگر تمام موارد این پژوهش درست باشد ؛ چرا ما حداقل سن مطلوب جهت تشخیص ایسکشوالیتی را زمانی در نظر گرفتیم که 84% افراد دیگر آن را تجربه کرده اند ، در بازه زمانی 10 سالگی برای دختران و 9 سالگی برای پسران که 50% تجربه کشش جنسی دارند ، اگر فردی کشش جنسی نداشته باشد یعنی 50% درصد احتمال دارد ایسکشوال باشد ؟! 
آیا اصلاََ تشخیص گرایش جنسی با درصد و آمار امکان پذیر است؟
بدیهتاََ جواب " نه " هست.

اما با این حال بهترین نتیجه گیری ممکن را میگویم : 
طبق پژوهش انجام شده بیشترین احتمال این است که کسی در سن 11 ، 12 ، 13 سالگی ممکن است متوجه چیزی در مورد خود شود. آنها متوجه خواهند شد که دوستانشان چیزی را که دوست دارند درباره آن صحبت کنند تغییر می دهند. 14 و 15 می آیند و هنوز علاقه ای به دختران (یا پسران) ندارند و آنها تعجب می کنند که چرا چنین است. سپس ، تا سن 16 یا 17 سالگی ، آنها مانند "خب من به اندازه کافی صبر کردم اتوبوس نمیاد! (ایموجی خنده!) " ، و بنابراین آنها شروع به شناسایی گرایش جنسی خود می کنند.
پس به طور کلی ، بهترین جواب به این سوال از نظر من این هست : 
"اگر آنقدر بزرگ هستید که بفهمید ایسکشوالیتی چیست ، آنقدر بزرگ هستید که می دانید ایسکشوال هستید."

——————————————————————————
پی نوشت 1 : کسانی که به الان به شما می‌گویند " برای تشخیص ایسکشوالیتی خیلی کوچک هستی" احتمالا اگر در سن 50 سالگی هم به آن ها رجوع کنید میگویند " تو خیلی پیر شدی و دیگه نمیخوای رابطه جنسی داشته باشی!" ( ایموجی خنده!)

پی نوشت 2 : این حرف نتیجه منطقی‌ی ، فرض غیرمنطقی بعضی افراد است که بر این باورند همه مردم بایسکشوال هستند ، فقط هنوز فرد مناسب را پیدا نکرده اند.( هزاران ایموجی خنده!)

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ، چون راجب رابطه جنسی کنجکاو هستم!

کنجکاوی طبیعی است. رابطه جنسی در زندگی بسیاری از افراد مهم و تاثیرگذار است. بعضی از مردم این موضوع را سرلوحهِ خود می کنند انگار این تنها چیزی است که ارزش دارد برای آن زندگی کنند. این در بسیاری از جنبه های فرهنگ ما مهم است و تقریباً در همه چیز به طریقی تأثیر می گذارد. حتی مواردی که هیچ ارتباطی با رابطه جنسی ندارند مستقیم یا غیرمستقیم تحت تاثیرش قرار می‌گیرند ، بنابراین بسیار خوب است که راجب آن کنجکاو باشید.
شاید شما می خواهید بدانید که رابطه جنسی چه حسی دارد. شاید شما به تنوع و آناتومی بدن علاقه مند باشید. شاید شما می خواهید بدانید که این چیزی که مردم اینقدر راجب بهش حرف می‌زنند دقیقا چیست!  شاید شما فقط می خواهید ببینید که دستگاه تناسلی شخص دیگری چگونه کار می کند. شاید شما می خواهید بدانید که آیا این چیزی است که از آن لذت می برید. شاید شما بخواهید بدانید که اگر امتحان کنید احساس شما نسبت به آن تغییر می کند یا خیر. اینها همه موارد طبیعی هستند که می خواهید بدانید ، حتی اگر ایسکشوال باشید.
در برخی موارد ، ممکن است "ایس" بودن  یک کنجکاوی علمی در مورد رابطه جنسی ایجاد کند. آنها می خواهند بدانند که  این فعالیت مرموز دقیقا چیست. این کنجکاوی حتی ممکن است قبل از اینکه آنها بفهمند ایسکشوال هستند باشد ، به عنوان راهی برای کشف قلمرو جنسی ، جستجوی موارد ممنوعه ، و حتی علاقه‌مندی و کنجکاوی راجب تجربه کشش جنسی که همه درباره اش حرف می‌زنند ، اما همه این بدان معنی است که شما یک کنجکاوی علمی در مورد رابطه جنسی دارید. و این به معنای تجربه کشش جنسی تفسیر نمی‌شود.

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ، فقط هنوز نیمه‌گمشده‌ام رو ملاقات نکردم!

خب! فرض را بر این میگیریم که شما هنوز نیمه گمشده تان را پیدا نکرده اید تا کشش جنسی را نسبت به آن شخص تجربه کنید ، و احتمالا باید منتظر بمانید تا او را را پیدا کنید و به اون سلام کنید!
اما بگذارید با اعداد حرف بزنم ؛ از زمان نگارش این مقاله جمعیت جهان در حدود 7.5 میلیارد نفر است ، برای ساده سازی اگر در هر اتاق 5 نفر باشد و شما وارد هر اتاق شوید و افراد را برسی کنید تا شاید کشش جنسی را حس کنید ، با فرض اینکه در هر اتاق 60 ثانیه بمانید تقریباََ 3000 سال طول میکشد تا همه مردم را ببینید تا نیمه گمشده خود را پیدا کنید ( هرچند از نظر آماری در طی این مدت افراد جدیدی زاده می‌شوند که با در نظر گرفتن آنها این یک سیکل بی‌نهایت خواهد بود! )
حالا بیایید جغرافیا را در نظر بگیریم. حتی اگر در پرجمعیت ترین کشورِ دنیا هم باشید ، باز هم بیش از 80٪ احتمال دارد که نیمه‌گمشدهِ شما در کشوری دیگر زندگی کند. وقتی افراد را در همان حوالی خود در نظر می گیرید ، این شانس به شدت کاهش می یابد.
و در آخر ، بیایید در مورد اطلاعات جمعیتی صحبت کنیم. این احتمال وجود دارد که نیمه‌گمشده شما به طور قابل توجهی مسن تر یا به طور قابل توجهی جوان تر از شما باشد. بنابراین اگر فکر می کنید که نیمه‌گمشده شما در کافی‌شاپ محله تان نشسته است، اشتباه می کنید. در هر صورت مهد کودک ها و خانه های سالمندان را هم جستجو کنید! (:
ایده نیمه‌گمشده هر فرد که پشت درختی پنهان شده و منتظر کشف شدن ؛ یک افسانه است. اگر چنین بود ، هزاران سال پیش نسل بشر از گرسنگی می میرد ، زیرا همه به طور بی وقفه از هیمالیا به کالاهاری به جنگل های ردوود در شمال کالیفرنیا پیاده روی می کردند و به جای اینکه کشاورزی را اختراع کنند ، ناامیدانه به دنبال نیمه‌گمشده خود می گشتند.
خب ، از بحث درباره نیمه‌گمشده عبور کنیم ؛ برای رفع بهتر این تردید به تعداد دفعاتی که تشخیص داده اید یک فرد از نظر شما "هات" است و می‌خواهید با او رابطه داشته باشید فکر کنید ، بسیاری از افراد در طول زندگی شان به بیش از یک نفر ابراز علاقه کرده اند ، خیلی از افراد قبل از دبیرستان هم قرار ملاقات گذاشته اند و یا رابطه جنسی را امتحان کرده‌اند ، اگر شما از آن دوره گذشته اید این داده مهمی است! اگر تا به حال هیچ فردی از نظر جنسی برای شما جذاب نبوده به طوری که خواهان برقراری رابطه جنسی با آن فرد باشید احتمال اینکه شما ایسکشوال باشید بسیار بیشتر است از احتمال اینکه تمام افرادی که در زندگی‌تان دیده‌اید واقعا از نظر جنسی منزجر کننده بوده‌اند! 
بیایید از دید دیگری به این مسئله نگاه کنید ؛ با این طرز فکر همه افراد باید راجب گرایش جنسی شان شک کنند ، مثلا تا به حال دیده‌اید یک استریت بگوید : " خب من هتروسکشوال هستم اما شاید مرد موردعلاقه‌ام رو پیدا کردم و هموسکشوال شدم! "، این طرز فکر تمام انسان ها را به طور پیشفرض بای‌سکشوال فرض می‌کند و نسبت به تمام گرایشات دیگر می‌گوید :"شخص مناسب را پیدا نکرده‌ای!" ، پس بدیهی است که این یک تردید اشتباه است.

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ؛ و این حس ناشی از تعلیمات دینی من باشد!

آیا اعتقادات مذهبی یا تفکرات دینی شما مسئول ایسکشوال شدن شما است؟!
آیا این یک سرکوب درونی بوده ؟!
نکته ای که باید در نظر بگیرید این است که ببینید چقدر راحت عمل کرده‌اید!
اگر این مسئله صرفاََ ناشی از اعتقادات مذهبی‌تان باشد ببینید که آیا نسبت به وعده‌های مذهبی اعم از پاکدامنی تا زمان ازدواج یا هرکار مشابه چطور عمل کرده اید؟
آیا تابه حال با این مسئله دست و پنجه نرم کرده اید؟
آیا این مسئله برایتان شنا کردن در خلاف جریان آب بوده؟
آیا تابه حال از سختی این مسئله برای همسن و سالانتان گیج شده‌اید؟
اینکه چگونه افراد دیگر به راحتی وسوسه جنسی می‌شوند برایتان عجیب است؟ یا آنها را درک می‌کنید؟
بیشتر اعتقادات مذهبی که باعث سرکوب افکار و میل جنسی می‌شود دارای مولفه رهایی بخشی به اسم " ازدواج " است ؛ به طوری که تمام این موارد نَهی شده پس از ازدواج جایز شمرده می‌شوند. 
بنابراین آیا حس می‌کنید که ازدواج رویکرد شما را تغییر می‌دهد ؟ 
حس میکنید که پس از ازدواج می‌خواهید با همسرتان رابطه جنسی داشته باشید؟
یا فکر می کنید حتی بعد از ازدواج هم رابطه جنسی را غیر جالب و نامعقول می‌دانید؟
 آیا شما حتی از احتمال ازدواج ترسیدید ، زیرا این امر به معنای رابطه جنسی بود؟
آیا تا به حال سعی در تغییر افکار جنسی‌تان داشته اید ؛ چون این چیزی است که دین آن را نَهی کرده ؟
آیا یک مبارزه مداوم بین احساس درونی‌تان و چیزی که می‌خواهید باشید حس کرده اید؟

با خودتان روراست باشید و راجب این سوالات هرچقدر که لازم است فکر کنید! 
نتیجه گیری نهایی را به خودتان واگذار می‌کنم!

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ؛ چون گاهی اوقات تحریک می‌شوم.

تحریک به خودی خود یک روند فیزیکی است که ارتباطی با ایسکشوال بودن یا نبودن ندارد!
البته تست های آزمایشگاهی صورت گرفته مبنی بر این است که سطح تحریک پذیری (arousability) در افراد ایسکشوال کمتر از افراد آلوسکشوال است.
تلاش برای گفتن اینکه " منبع تحریک حتماََ تجربه کشش جنسی است " مثل آن است که بگوییم : یک فرد حتما باید بیرون مدت زیادی در زیر آفتاب بماند تا رنگ پوستش تیره شود!

بعضی اوقات تحریک فقط اتفاق می‌افتد ( این امر به ویژه در دروان بلوغ شایع‌تر است ) و می‎‌تواند در طول زندگی هم رخ دهد ؛ چراکه بدن شما درحال انجام یک تست خودآزمایی است این لزوماََ نشانه یک کشش جنسی یا یک رویای جنسی نیست!

گاهی تحریک نتیجه محرکات جسمی است ؛ چرا که بدن دربرابر این محرکات عمدی یا غیرعمدی ( که عموماََ فشار یا لمس هستند) پاسخ می‌دهد ؛ این کاملا فیزیکی است و به هیچ نوع افکار جنسی احتیاج نداد.
گاهی هم تحریک پاسخ به افکارجنسی است ؛ (که در رابطه با داشتن افکار جنسی در مقاله ای جدا مفصلاََ بحث خواهیم کرد).
بنابراین تحریک شدن ؛ به خودی خود تناقضی با ایسکشوالیتی ندارد ؛ چرا که تحریک می‌تواند تحت تاثیر عوامل جسمی و فیزیکی هم رخ دهد ؛ و گاهی اوقات هم بله! تحریک برآیند کشش جنسی است و بدیهتاََ کشش جنسی ایسکشوالیتی را نقض می‌کند ؛ پس به دنبال منبع تحریک باشید! نه خود این امر.