ایسکشوال های ایران | Asexuala

ایسکشوال های ایران | Asexuala

شبکه آموزش و اطلاع رسانی ایسکشوالیتی به زبان فارسی

تجربه نکردنِ کششِ جنسی تنها نشانه‌ی مشترک همه ایسکشوال ها است. تعریفِ ایسکشوالیتی همین است: آسکشوال شخصی‌ست که کششِ جنسی را تجربه نمی‌کند.

امّا این تعریفِ علمی کمکی به کسانی که می‌خواهند بدانند آسکشوال هستند یا نه نمی‌کند. این تعریف، تعریف بر اساسِ نفی است. چنین تعریفی تنها زمانی کارآمد است که انسان بداند چه چیزی نفی می‌شود.

کسی که تا به حال کششِ جنسی نداشته است، چطور می‌تواند بفهمد که کشش جنسی چیست؟ کسی که نمی‌داند کششِ جنسی چیست، چطور می‌تواند بفهمد که آن را تجربه کرده است یا نه؟ حتّی افرادی که کششِ جنسی را تجربه می‌کنند معمولًا نمی‌توانند آن را به صورتِ دقیقی به دیگران توضیح بدهند یا توصیف کنند.

بسیاری از آسکشوال ها با خواندنِ تجربیاتِ آسکشوال های دیگر به این نتیجه می‌رسند که ایسکشوال هستند، نه با خواندنِ تعریفِ علمیِ ایسکشوالیتی.

با این که تجربه نکردنِ کششِ جنسی، تنها نقطه مشترکِ ایسکشوال ها است ، آسکشوال ها تجربیاتِ مشابه بسیاری دارند؛ و معمولًا احساسات و افکارِ همانندی داشته‌اَند. در این نوشتار (و دو نوشتار آینده)، به بعضی از این تجربیات مشابه اشاره خواهیم کرد.

  • الف- درباره شما

شما درباره رابطه جنسی فکر نمی‌کنید.

وقتی به فعّالیت‌هایی که دوست دارید با همسر یا شریک زندگی‌تان انجام دهید فکر می‌کنید، رابطه جنسی جایی در بالایِ فهرستِ شما ندارد. وقتی دیگران درباره مسائل جنسی صحبت می‌کنند، لحظه‌ای با خود تأمّل می‌کنید و به خودتان یادآوری می‌کنید که بقیه مردم درباره چنین مسائلی فکر می‌کنند. وقتی این آمارِ قدیمی را می‌شنوید که مردم هرچند ثانیه درباره رابطه جنسی فکر می‌کنند، فقط با خودتان فکر می‌کنید که چقدر یک آمار می‌تواند نادرست باشد.

 متوجّه می‌شوید که دیگران درباره روابط جنسی کاملًا متفاوت از شما فکر می‌کنند.

ن. می‌نویسد: وقتی به گذشته زندگی‌اَم می‌نگرم، متوجّه می‌شوم که چگونه همیشه حسّ متفاوتی نسبت به دیگران داشتم. چند تجربه در یک تابستان ممکن است یک حالتِ گذرا باشد. امّا در بیست سال اخیر، از آغازِ بلوغ تا کنون، همواره چیزی متفاوت درباره من بوده است.

- من دیگران را از نظر جنسی جذّاب نمی‌یابم.

- شریکِ زندگی‌اَم همواره باید به من اصرار می‌کرد تا با او رابطه جنسی داشته باشم.

- فیلم‌هایی که محتوای جنسی دارند از نظر من ملال‌انگیز هستند.

-از گفتگو درباره رابطه جنسی خوشم نمی‌آید.

- هرگز رغبتی به رابطه جنسی حسّ نکرده‌اَم.

وقتی می‌خواستم علّت این تجربیاتِ متفاوت را جستجو کنم، به ایسکشوالیتی برخوردم و متوجّه آسکشوال بودنم شدم.

 شما به مسائل جنسی با دیدگاهی علمی می‌نگرید، و نه با دیدگاهی عاطفی یا شهوانی.

ممکن است شما به مسائل جنسی علاقه‌مند باشید، امّا همانطور که به جانورشناسی یا زمین‌شناسی علاقه‌مندید. به مسائلِ جنسی به عنوانِ یک پدیده علمی و زمینه‌ای برای تحقیق و پژوهش نگاه می‌کنید. ممکن است بخواهید همه چیز را در موردِ مسائلِ جنسی بدانید، تا می‌توانید در موردِ کنش‌های جنسی کتاب بخوانید؛ امّا در عینِ حال، هیچ‌وقت علاقه‌ای ندارید که در این کنش‌ها شرکت کنید. چه بسا به همین دلیل، گاهی فراموش می‌کنید که برای بقیه انسانها مسائلِ جنسی تنها یک کنجکاویِ علمی و پژوهشی نیستند. ممکن است درباره روابط جنسی آزادانه صحبت کنید؛ و دیگران از صراحت لهجه شما شگفت‌زده یا خجالت‌زده شوند.

نمی‌فهمید که چرا روابط جنسی برایِ دیگران مهم است. شما مدّتِ بسیار طولانی‌ای است که روابطِ جنسی نداشته‌اید و هیچگونه احساسِ کمبود یا ناراحتی‌ای نمی‌کنید. پس چرا مردم از این که دو هفته رابطه نداشته باشند، ناراحت می‌شوند؟

به طور کلّی، افراد آسکشوال رغبت و نیازی به رابطه جنسی حس نمی‌کنند؛ و در نتیجه، اگر مدّت طولانی‌ای را بدون روابط جنسی بگذرانند، کمبودی حس نمی‌کنند. اگر شما به یک فرد بیجنسگرا بگویید که ده سال است رابطه جنسی نداشته‌اید، شاید پاسخش چیزی شبیه به این باشد: «خوب، که چه؟» امّا اگر به یک شخصِ آمیزش‌خواه (سکسوال) همین را بگویید، معمولًا پاسخش چیزی شبیه به این است: «نه، غیرممکن است، من اگر بودم، منفجر می‌شدم!» (در اینجا به طور کلّی صحبت می‌کنیم و این حرفها لزومًا بر همه انطباق ندارد).

ن. می‌گوید: [1] «من می‌بینم که بسیاری از مردم از اینکه دو ماه است رابطه جنسی نداشته‌اَند شکایت می‌کنند. امّا من سالهاست رابطه جنسی ندارم، و اصلًا حسّ کمبود ندارم. برایم غیرقابل درک است که چرا نداشتنِ رابطه جنسی برای دیگران می‌تواند سخت باشد.»

 

مسائل جنسی به نظرتان غریب و غیرعادی می‌رسند.


روابط جنسی را در فیلمها می‌بینید. مجلّه‌هایی به این موضوع اختصاص داده شده‌اَند. آهنگها و ترانه‌هایِ بسیاری به آن می‌پردازند. کتابهایِ بسیاری در این باره نوشته می‌شوند. بعضی از مردم مدام در موردِ آن فکر می‌کنند، و وقت و زندگی‌شان را برایِ آن می‌گذارند، و گاهی هم زندگی‌شان به خاطرِ همین مسائلِ جنسی ویران می‌شود. امّا شما نمی‌فهمید که چرا؟ نه به این خاطر که ساده‌لوح هستید یا اطّلاعات ندارید. منتها نمی‌توانید درک کنید که چرا این پدیده برای افرادِ دیگر در دنیا این قدر اهمیت دارد.

وقتی مردم درباره مسائلِ جنسی صحبت می‌کنند، به نظر می‌رسد که دارند به یک زبانِ بیگانه صحبت می‌کنند که شما متوجّه نمی‌شوید؛ همانقدر به این بحث‌ها علاقه دارید که به نظریه‌های اقتصاد کلان، یا ادبیات قرن هفدهم فرانسه.

انگار همه علاقه‌مند به ورزشی هستند که شما به آن علاقه ندارید و از آن سر در نمی‌آورید. ممکن است این ورزش را تماشا کنید، قواعد و مقرّراتش را بخوانید، چند بار هم سعی کنید بازی کنید، امّا در نهایت، اصلًا متوجّه نمی‌شوید که چرا بقیه مردم این قدر در موردِ آن هیجان‌زده می‌شوند.

فکر کرده‌اید که من دگرجنس‌خواه هستم، امّا نه خیلی!

ن. می‌نویسد: «سالها قبل از این که متوجّه آسکشوال بودنم شوم، چنین فکر می‌کردم. من دوست‌دختری داشتم. همه کسانی که جذبشان می‌شدم زن بودند. امّا وقتی به این فکر می‌کردم که دوست دارم چه کارهایی را با آنها انجام دهم، هیچ‌وقت به رابطه جنسی فکر نمی‌کردم. هیچ وقت حس نمی‌کردم به رابطه جنسی نیاز دارم یا به آن علاقه‌مندم. بیشتر به این فکر می‌کردم که با زنی که دوستش دارم به سفر بروم یا چیزی مثلِ این. به همین دلیل تصمیم گرفتم که دگرجنس‌خواه هستم، امّا نه خیلی. وقتی آسکشوال را کشف کردم، این را در یکی از انجمن‌های ایسکشوالیتی گفتم. بعضی از ایسکشوال های دیگر نیز دقیقًا همین احساس را داشتند؛ و حتّی از همین عبارت برایِ بیانِ احساساتشان استفاده کرده بودند.»

بسیاری از افرادِ آسکشوال از همان ابتدا می‌دانند که نه نسبت به زنان کششِ جنسی دارند و نه نسبت به مردان. منتها آنها هرگز نشنیده‌اَند که ممکن است شخصی اصلًا کشش جنسی را تجربه نکند؛ و همین باعثِ سردرگمیِ آنها می‌شود.

پی نوشت: «مثلِ این است که بگویید بعضی از مردم گوشت مرغ دوست دارند، و بعضی گوشت گاو، و بعضی هم هر دو را دوست دارند. حالا یک گیاهخوار می‌آید و شما سعی می‌کنید او را در این دسته‌بندی سه‌گانه بگنجانید. از او می‌پرسید: گوشتِ مرغ دوست داری؟ می‌گوید: نه! می‌پرسید: گوشتِ گاو چطور؟ می‌گوید: نه. امّا شما می‌گویید: نه، تو باید گوشتِ گاو دوست داشته باشی، چون بیشترِ مردم طرفدارِ گوشتِ گاو هستند، و تو هم گوشتِ مرغ دوست نداری. پاسخِ حقیقیِ یک گیاهخوار هیچ‌یک است. بعضی از مردم نه به گوشتِ گاو علاقه دارند و نه به گوشتِ مرغ. بعضی از مردم نه نسبت به زنان کشش جنسی دارند و نه نسبت به مردان.»

 

ایسکشوالیتی(بی جنسگرایی) چیست؟

آسکشوالیتی یک گرایش جنسی است که بر فقدان دائمی تمایلات جنسی نسبت به هر جنسیتی، دلالت دارد.
اعتقاد بر این است که دست کم ۱% از مردم اسکشوال هستند.

 

✒️ایسکشوال چه کسی است؟
یک فرد اسکشوال(ace)، به بیان ساده کسی است که کشش جنسی را تجربه نمیکند. تمامش همین است.
اسکشوال ها می‌توانند از هر جنس(se.x) یا جنسیت(gender)، سن و سال، قومیت یا هر شکل ظاهری باشند. می‌توانند ثروتمند یا فقیر باشند. می‌توانند هر سبک پوششی داشته باشند و می‌توانند از پیروان هر مذهب یا هر وابستگی سیاسی باشند.
خلاصه اینکه: هیچ کلیشه اسکشوالی وجود ندارد.

✒️یک گرایش بدفهمیده‌شده
بسیاری از افراد با شنیدن واژه اسکشوال، تصورات نادرستی درباره مفهوم آن در ذهن می‌پرورانند. آنها به موجودات تک سلولی در یک پتری دیش(ظرف آزمایشگاهی) می‌اندیشند، یا راهب تارک دنیا در ارتفاعات کوهی دوردست.
اسکشوالیتی(بی جنسگرایی) هیچ کدام اینها نیست.

به بیان دقیق:
●بی جنسگرایی مقید بودن به زهد و پرهیز نیست.(گرچه ممکن است یک بی جنسگرا پرهیزگار هم باشد.)
●بی جنسگرایی مترادف با تجرد نیست.(هستند بی جنسگراهایی که مجردند و کسی در زندگی آنها نیست. همچنین بی جنسگرایان که روابط زیاد و بی قید و بند دارند و بی جنسگرایانی در میانه این دو.)
●بی جنسگرایی یک هویت جنسی نیست.(هرچند امکان دارد یک بی جنسگرا؛ تراجنسی، غیر باینری یا کوئییر باشد.)
●بی جنسگرایی یک اختلال نیست.(گرچه ممکن است یک بی جنسگرا، مشکلات جسمی یا روحی هم داشته باشد.)
●بی جنسگرایی یک انتخاب نیست.
●بی جنسگرایی یک اختلال هورمونی نیست.(گرچه ممکن است بی جنسگراهایی باشند که مشکلات هورمونی هم دارند.)
●بی جنسگرایی، ترس از رابطه جنسی یا عاطفی نیست.(اگرچه ممکن است بی جنسگراهایی باشند که از آن واهمه دارند یا به بیانی دیگر از رابطه جنسی و عاشقانه بیزارند.)

✒️کشش، نه فعالیت
بی جنسگرایی یک گرایش جنسی است؛ مثل همجنسگرایی یا دگرجنسگرایی. و مثل استریت(دگرجنس خواهی) یا گی بودن به احساس شخص مرتبط است، نه به عملی که انجام می‌دهد. قرار عاشقانه گذاشتن، رابطه جنسی داشتن، خود ارضایی کردن، عاشق شدن، ازدواج کردن یا بچه دار شدن در هر حال تعارضی با بی جنسگرایی ندارد. دلایل بسیاری می‌تواند موجب شود که یک شخص بی جنسگرا چنین کارهایی را انجام بدهد که فاقد جذابیت جنسی لازم برای او هستند.
تجربه تحریک شدن یا ارگاسم هم تعارضی با بی جنسگرایی ندارد.

✒️بعضی‌ بله، بعضی‌ نه
پرسش‌های بسیار مردم درباره بی جنسگرایی، می‌تواند با همین عبارت پاسخ داده شود: "بعضی‌ بله، بعضی‌ نه."
آیا اسکشوال ها ازدواج می‌کنند؟-"بعضی‌ بله، بعضی‌ نه."
آیا اسکشوال ها عاشق می‌شوند؟ -"بعضی‌ بله، بعضی‌ نه."
آیا اسکشوال ها رابطه جنسی دارند؟-"بعضی‌ بله، بعضی‌ نه."

آیا اسکشوال ها خود ارضایی می‌کنند؟-"بعضی‌ بله، بعضی‌ نه."

آیا اسکشوال ها پیتزا پپرونی دوست دارند؟-"بعضی‌ بله، بعضی‌ نه."

همه ما منحصر به فرد هستیم؛ با ترجیحات و ویژگی‌های شخصیتی منحصر به فرد و قاعدتا دادن حکم کلی در این مورد غیرممکن است.

✒️مناطق خاکستری
بعضی افراد احساس می‌کنند که کم و بیش اسکشوال هستند یا با استثناهایی در این گرایش قرار می‌گیرند. آنها جز در تجربیاتی بسیار محدود و نادر از کشش جنسی، قویا با تعریف اسکشوال همخوانی دارند.
گری ها(Gray Asexuals) بین سکشوالیتی و اسکشوالیتی جای می‌گیرند. در برخی موارد، آنها کشش جنسی را به ندرت تجربه می‌کنند و در برخی دیگر، مطمئن نیستند که آن را تجربه کرده باشند یا اینکه احساس نمی‌کنند که کاملا در برخی تعاریف بی جنسگرایی قرار بگیرند.
دمیسکشوال ها (Demisexuals) کشش جنسی را تنها پس از شکل گیری یک رابطه عمیق عاطفی تجربه می‌کنند.
دمیسکشوالیتی و گری اسکشوالیتی درون آنچه که طیف اسکشوال(Asexual spectrum) نامیده می‌شود، قرار می‌گیرند.

 

✒️مفهوم عشق

علاوه بر گرایش جنسی، گرایش دیگری نیز در انسان‌ها وجود دارد که گرایش عاطفی نامیده می‌شود. 
در بسیاری انسان‌ها گرایش‌های جنسی و عاطفی در یک راستا قرار دارند، به همین جهت افراد تمایلی به اندیشدن به آن ندارند. کشش عاطفی برای بی جنسگراها تجربه‌ای غیرمعمول نیست.
به گرایش‌های عاطفی، نام‌هایی متناسب با گرایش‌های جنسی داده می‌شود. برای نمونه، یک هترورمانتیک کسی است که کشش عاطفی به جنس مخالف را تجربه می‌کند(در تناسب با هتروسکشوال که به جنس مخالف گرایش جنسی دارد.)، یک هومورمانتیک به همجنس، و به همین ترتیب.
شمار زیادی از بی جنسگرایان نیز با عنوان ایرمانتیک شناخته می‌شوند، به این معنی که آنها کشش عاطفی را نیز تجربه نمی‌کنند.
با اینحال تفکیک کشش عاطفی و جنسی محدود به افراد بی جنسگرا نیست. برای مثال ممکن است شخصی یک ایرمانتیک دگرجنسگرا باشد(یعنی فاقد کشش عاطفی است، ولی گرایش جنسی را نسبت به جنس مخالف تجربه می‌کند.) و یا هر ترکیب دیگری به همین شکل.

✒️چطور می‌توانم تشخیص بدهم؟ 
اگر می‌خواهید بدانید که آیا بی جنسگرا هستید یا نه، سوال‌ زیر را از خود بپرسید:
آیا تابحال کشش جنسی را در خود احساس کرده‌ام؟ اگر پاسخ "خیر" باشد، شما بی جنسگرا هستید.
مشکل این سوال این است که "کشش جنسی" یک عبارت مبهم است. گفتن اینکه هرگز چنین چیزی را احساس نکرده‌اید دشوار است، اگر ندانید که چگونه احساسی است.
اگر هنوز مطمئن نیستید، در اینجا فهرستی از سوالات برای کمک به هدایت افکار شما می‌آید. این فهرستی تطبیقی برای تشخیص بی جنسگرایی نیست، بلکه توصیف کننده احساساتی است که در بسیاری از بی جنسگرایان وجود دارد.

▪️آیا عموما نسبت به رابطه جنسی بی علاقه‌اید؟
▪️آیا توجه شما به رابطه جنسی، بیشتر علمی است تا احساسی؟
▪️وقتی که دیگران درباره رابطه جنسی بحث می‌کنند، احساس سردرگمی یا در حاشیه بودن دارید؟
▪️اگر قبلا رابطه جنسی داشته‌اید، آیا آن را ملال انگیز و کسل کننده یافته‌اید و نه تجربه‌ای شگفت انگیز که دیگران می‌بینند؟
▪️اگر رابطه جنسی داشته‌اید، آیا هیچ وقت بخاطر پذیرفته شدن ناچار شده‌اید که وانمود به داشتن میل جنسی و لذت بردن کنید؟
▪️آیا تابحال شده است که به دلیل نداشتن احساسات جنسی‌ای که اطرافیانتان تجربه می‌کنند، احساس دلسردی و اندوه کنید؟
▪️آیا تابحال فکر کرده‌اند که بطور پیش‌فرض بایسکشوال یا پنسکشوال هستید؛ به این دلیل که به یک اندازه به تمامی جنسیت ها بی علاقه‌اید؟
▪️آیا تابحال وارد رابطه جنسی شده‌اید؛ به این دلیل که به شما القا شده که در هر رابطه عاشقانه‌ای باید وجود داشته باشد؟

اگر می‌خواهید بدانید که آیا شخصی بی جنسگرا است یا نه، باید با او در این باره صحبت کنید. بی جنسگرایی هیچ نشانه ظاهری ندارد. تلاش نکنید که علیرغم خواسته کسی به او برچسب بزنید.

نکته آخر:

لازم به ذکر است که گری‌سکشوال‌‌(Grey_A) و دمی‌سکشوال‌‌(DemiSexual) نیز به دلیل تجربه محدود کشش جنسی، زیرشاخه اسکشوال‌ها قرار می‌گیرند.

گری‌سکشوال‌: در میانه‌ی طیف سکشوال و اسکشوال قرار دارد. گری‌سکشوال‌ها اغلب علاقه‌ای به رابطه جنسی ندارند، اما ممکن است به ندرت کشش جنسی را تجربه کنند. نه کاملاً اسکشوال هستند و نه کاملاً سکشوال.(آنها خود را اسکشوال می‌نامند، چرا که توضیح دادن آن به عنوان زیرمجموعه اسکشوالیتی، ساده‌تر است. به‌عنوان مثال امکان دارد تنها یک یا دو بار در طول زندگی کشش جنسی را تجربه کنند و بنابراین نمی‌توان آن تجربه را کاملاً منطبق با سکشوالیتی دانست.) گری‌سکشوال همچنین می‌تواند به عنوان پیشوند یک گرایش بکار رود. مثل گری‌هتروسکشوال که به فردی اشاره دارد که به‌ ندرت کشش جنسی را نسبت به جنس مخالف تجربه می‌کند. 
دمی‌سکشوال: کشش جنسی در این گروه تنها درصورتی بوجود می‌آید که پیوندی عاطفی شکل گرفته باشد. (جای دادن دمی‌سکشوال‌ها در طیف سکشوال، افراد را دچار این اشتباه می‌کند که آن را یک انتخاب تحسین‌برانگیز بدانند، نه یک گرایش ذاتی. دمی‌سکشوال‌ها واقعاً فاقد کشش جنسی هستند؛ مگر اینکه در یک رابطه نزدیک و احساسی قرار بگیرند.)

 

منبع: /www.whatisasexuality.com

تاریخچه ایسکشوالیتی

Anka Anka Anka · 1400/01/26 11:20 ·

در اواسط قرن بیستم آلفرد کینزی افراد را بر اساس گرایش  جنسی شان ازدگرجنسگرا (هتروسکژوال) تا همجنسگرا (هوموسکژوال) از ۰ تا۶ دسته‌بندی کرد، این دسته‌بندی به مقیاس کینزی معروف است. 

 در این مقیاس کینزی یک  گروهی را هم اضافه کرد به نام «ایکس» این گروه متعلق به افرادی بود که هیچ وابسته سکسی اجتماعی و کشش جنسی نداشتند.

 او ۱٫۵۵ درصد مردان را جزو گروه «ایکس» می‌دانست. 
 در کتاب دوم کینزی «رفتارهای جنسی در زنان» او افرادی را که به گروه «ایکس» تعلق داشتند را با این ویژگی‌ها برشمرد:
 زنانی که هیچگاه ازدواج نکرده‌اند=۱۴–۱۹٪، 
زنانی که ازدواج کرده‌اند=۱–۳٪، 
زنانی که قبلاً ازدواج کرده بودند =۵–۸٪، 
مردانی که هیچگاه ازدواج نکرده‌اند=۳–۴٪،
 مردانی که ازدواج کرده‌اند=۰٪ 
و مردانی که قبلاً ازدواج کرده بودند=۱–۲٪

اطّلاعات تجربی دیگر در رابطه با آمار آسکشوال‌ها در سا ل ۱۹۹۴ به دست آمد توسط تحقیقی که در بریتانیا انجام شد. 
این تحقیق ۱۸٬۸۷۶ نفر از ساکنین بریتانیا را در بر می‌گرفت به این افراد پرسش نامه‌هایی داده شده بود که به منظور جمع‌آوری اطلاعات جنسی برای مبارزه با اپیدمی ایدز بود.
 در این پرسشنامه یک سؤال مربوط به کشش جنسی بود که ۱٫۰۵٪ شرکت کنندگان جواب داده بودند که تا به حال به هیچ‌کسی گرایش جنسی نداشته‌اند. 
در تحقیقی که در سال ۱۹۹۴ در ایالات متحده آمریکا انجام شد (این تحقیق آسکژوالیتی را جزو گرایش‌های جنسی لحاظ نکرده بود) آمار جواب‌های افراد به سؤال‌ها این گونه بود:
  افراد ی که به مدت یکسال نه سکس داشته‌اند و نه همسر/یارجنسی: 
۱۱٫۹٪ افراد بزرگسال، 
۹٫۸٪مرادن  
۱۳٫۶٪ زنان

 افرادی که به مدت ۵ سال همسر/یارجنسی نداشته‌اند:
 ۸٫۰٪ افرادبزرگسال، 
۷٫۱٪مردان
، ۸٫۷٪ زنان 

افرادی که در تمام دوران بزرگسالی خود تا زمانی که این تحقیق انجام شده، هیچ همسر/یارجنسی نداشته‌اند: 
۲٫۹٪ افرادبزرگسال، 
۳٫۴٪مردان،
 ۲٫۵٪ زنان

متاسفانه خیلی از افراد معنی دقیق "گرایش جنسی"  را نمی‌دانند و بارها دیده شده که "کشش" و "گرایش" را به جای هم به‌کار می‌برند. برای مثال جمله هایی همچون : "ایسکشوالا گرایش جنسی ندارند! , ایرومانتیک ها گرایش عاطفی ندارند! و ..." 
در این نوشتار کوتاه به برسی معنای گرایش جنسی و تفاوت آن با جنسیت پرداختیم.

اساساََ گرایش جنسی چیست؟

گرایش جنسی به ان دسته از رفتار ها و الگو هایِ پایدارِ احساسی یا عاشقانه یا کششِ جنسی نسبت به زن یا مرد و یا هر دو گفته میشود(علت این تقسیم بندی ان است که فردی میتواند از نظر عاطفی تنها جذب همجنس خود شود اما از نظر جنسی جذب هر دو جنس شود و بالعکس به همین دلیل تفاوتی هست میان کشش عاطفی و جنسی وغیره). گرایش جنسی همچنین به هویتِ فرد نیز اطلاق میشود که براساس کششِ جنسی، رفتار های مرتبط با ان و عضویت و داشتنِ وجوهِ مشترک در گروهی که دارای همان نشانه هستند مشخص میشود.

نباید گرایش جنسی را با مباحثی چون جنسیت یا جنسِ بیولوژیک خلط کنیم!
گرایش جنسی متفاوت است از مولفه های هویتیِ دیگری همچون جنسیت بیولوژیک (انچه که توسط ژنتیک جنسِ افراد را مشخص میکند و زن و مرد بودن انان را از نظر فیزیکی تعیین میکند؛ همچنین متفاوت است از هویتِ جنسیِ روانی و ذهنی افراد(انچه که افراد در درون خود درباره جنسیت خود درک میکنند که ایا زن هستند و یا مرد و الزاما این مورد تطابق با جنسِ فیزیکی انان نخواهد داشت) و متفاوت است از هویتِ جنسیِ اجتماعی افراد ( انچه که باتوجه به عرف و فرهنگ جامعه ، رفتاری مردانه یا زنانه تلقی میشود و با توجه به ان، به افراد جنسیتی اعطا میشود).

منبع : https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC4771012