ایسکشوال های ایران | Asexuala

ایسکشوال های ایران | Asexuala

شبکه آموزش و اطلاع رسانی ایسکشوالیتی به زبان فارسی

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ؛ و این حس ناشی از تعلیمات دینی من باشد!

آیا اعتقادات مذهبی یا تفکرات دینی شما مسئول ایسکشوال شدن شما است؟!
آیا این یک سرکوب درونی بوده ؟!
نکته ای که باید در نظر بگیرید این است که ببینید چقدر راحت عمل کرده‌اید!
اگر این مسئله صرفاََ ناشی از اعتقادات مذهبی‌تان باشد ببینید که آیا نسبت به وعده‌های مذهبی اعم از پاکدامنی تا زمان ازدواج یا هرکار مشابه چطور عمل کرده اید؟
آیا تابه حال با این مسئله دست و پنجه نرم کرده اید؟
آیا این مسئله برایتان شنا کردن در خلاف جریان آب بوده؟
آیا تابه حال از سختی این مسئله برای همسن و سالانتان گیج شده‌اید؟
اینکه چگونه افراد دیگر به راحتی وسوسه جنسی می‌شوند برایتان عجیب است؟ یا آنها را درک می‌کنید؟
بیشتر اعتقادات مذهبی که باعث سرکوب افکار و میل جنسی می‌شود دارای مولفه رهایی بخشی به اسم " ازدواج " است ؛ به طوری که تمام این موارد نَهی شده پس از ازدواج جایز شمرده می‌شوند. 
بنابراین آیا حس می‌کنید که ازدواج رویکرد شما را تغییر می‌دهد ؟ 
حس میکنید که پس از ازدواج می‌خواهید با همسرتان رابطه جنسی داشته باشید؟
یا فکر می کنید حتی بعد از ازدواج هم رابطه جنسی را غیر جالب و نامعقول می‌دانید؟
 آیا شما حتی از احتمال ازدواج ترسیدید ، زیرا این امر به معنای رابطه جنسی بود؟
آیا تا به حال سعی در تغییر افکار جنسی‌تان داشته اید ؛ چون این چیزی است که دین آن را نَهی کرده ؟
آیا یک مبارزه مداوم بین احساس درونی‌تان و چیزی که می‌خواهید باشید حس کرده اید؟

با خودتان روراست باشید و راجب این سوالات هرچقدر که لازم است فکر کنید! 
نتیجه گیری نهایی را به خودتان واگذار می‌کنم!

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ؛ چون گاهی اوقات تحریک می‌شوم.

تحریک به خودی خود یک روند فیزیکی است که ارتباطی با ایسکشوال بودن یا نبودن ندارد!
البته تست های آزمایشگاهی صورت گرفته مبنی بر این است که سطح تحریک پذیری (arousability) در افراد ایسکشوال کمتر از افراد آلوسکشوال است.
تلاش برای گفتن اینکه " منبع تحریک حتماََ تجربه کشش جنسی است " مثل آن است که بگوییم : یک فرد حتما باید بیرون مدت زیادی در زیر آفتاب بماند تا رنگ پوستش تیره شود!

بعضی اوقات تحریک فقط اتفاق می‌افتد ( این امر به ویژه در دروان بلوغ شایع‌تر است ) و می‎‌تواند در طول زندگی هم رخ دهد ؛ چراکه بدن شما درحال انجام یک تست خودآزمایی است این لزوماََ نشانه یک کشش جنسی یا یک رویای جنسی نیست!

گاهی تحریک نتیجه محرکات جسمی است ؛ چرا که بدن دربرابر این محرکات عمدی یا غیرعمدی ( که عموماََ فشار یا لمس هستند) پاسخ می‌دهد ؛ این کاملا فیزیکی است و به هیچ نوع افکار جنسی احتیاج نداد.
گاهی هم تحریک پاسخ به افکارجنسی است ؛ (که در رابطه با داشتن افکار جنسی در مقاله ای جدا مفصلاََ بحث خواهیم کرد).
بنابراین تحریک شدن ؛ به خودی خود تناقضی با ایسکشوالیتی ندارد ؛ چرا که تحریک می‌تواند تحت تاثیر عوامل جسمی و فیزیکی هم رخ دهد ؛ و گاهی اوقات هم بله! تحریک برآیند کشش جنسی است و بدیهتاََ کشش جنسی ایسکشوالیتی را نقض می‌کند ؛ پس به دنبال منبع تحریک باشید! نه خود این امر.

شاید من واقعاً ایسکشوال نباشم چون هیچ ایده ای ندارم که کشش جنسی چیست پس چگونه می توانم احساس کنم این رو حس کردم یا نه ؟!

این یک تردید بسیار رایج در میان ایس ها است. اگر ایسکشوال بودن به عنوان کمبود کشش جنسی توصیف شود و شما نمی دانید کشش جنسی چیست ، چگونه می توانید مطمئن باشید که آن را احساس نمی‌کنید؟ شاید شما الان آن را احساس کنید ، فقط نمی‌دانید که این چیست.
اکثر افرادی که کشش جنسی را احساس  کرده اند این احساس را متمایز توصیف می کنند و وقتی آن را احساس کنید آن را خواهید شناخت. این مسئله را احتمالاََ دوستان گری‌سکشوال یا دمی‌سکشوال میفهمند.
 با این حال ، "شما وقتی آن را احساس کنید خواهید فهمید" توصیف خوبی نیست و احتمالاً کمک زیادی برای رفع این تردید نخواهد کرد.
چند نمونه از علائم تجربه کشش جنسی را برایتان می‌گویم : 
1-تمایل شدید به رابطه جنسی با آنها.
2-یک حس قوی که شما آنها را می خواهید.
3-تمایل شدید به انجام کارهای جنسی.
4-هر کاری که باعث می شود که به فکر رابطه جنسی باشید.
5-مثل یک آهن در برابر آهن‌ربا 

مطمئناً ، بعضی از اینها می توانند چیز دیگری مانند عشق یا یک دوستی قوی را توصیف کنند. اما در بسیاری از موارد ، مردم آن را چیزی ماهیتاً قوی ،متمایز و جنسی توصیف می کنند ، و این مسئله ممکن است در تشخیص آن از احساسات پراکنده تر مفید باشد. 
به عنوان مثال ، یک توله سگ ناز ممکن است شما را ترغیب کند آنها را لمس کنید و احساس خوبی داشته باشید. ، اما احتمالاً نمی خواهید با توله سگ ناز رابطه داشته باشید!
این نشان می دهد که یک نیروی اساسی مشترک در کار وجود دارد. به عبارت دیگر ، کشش جنسی مانند یکی از این موارد احساس نمی شود ، به نوعی احساس می شود که همه اینها در کنار هم قرار گرفته اند ، به روشی که به طور دقیق نمی توان آن را به زبان آورد.

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ؛ چون عشق رو تجربه کردم!

یکی از تردیدهایی که ممکن است در رابطه با گرایش جنسی خود داشته باشید ؛ عدم جداسازی گرایشات عاطفی از گرایشات جنسی است.
معمولا افرادی که برچسب ایسکشوالیتی را به دلیل تجربه عشق معتبر نمیدانند .ایس ها را موجودات تک سلولی در یک پتری (ظرف آزمایشگاهی) می‌پندارند ، یا راهب تارک دنیا در ارتفاعات کوهی دوردست!

در جواب این تردید باید بگویم : 

چه ربطی به عشق دارد؟

گرایش جنسی و گرایش های عاطفی دو مقوله جدا از هم هستند. بعضی از افراد کشش عاطفی را تجربه می کنند ، اما کشش جنسی را تجربه نمی کنند ، یا بالعکس. (و عاشق شدن حتی لزوماً به کشش عاطفی احتیاج ندارد ، درست مثل داشتن رابطه جنسی که به کشش جنسی احتیاج ندارد!

 

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ، چون ممکنه اختلالی باشه که من اینطوری حس می‌کنم!

برخی افراد فکر می کنند که نوعی اختلال روانی ممکن است ریشه گرایش جنسی  آنها باشد. به هر حال ، چیزی مانند اختلال تمایل جنسیِ Hypoactive هنگامی که در مورد آن می خوانید ، بسیار شبیه ایسکشوالیتی است.

اما اختلال میل جنسی (Hypoactive sexual desire disorder) دقیقا چیست؟!
اختلال میل جنسی (HSDD) ، یا میل جنسی مهار شده (ISD) یک اختلال عملکرد جنسی محسوب می شود و به عنوان کمبود یا عدم وجود تخیلات جنسی و میل به فعالیت جنسی مشخص می شود ، همانطور که توسط یک پزشک بالینی قضاوت می شود. برای اینکه این به عنوان یک "اختلال" در نظر گرفته شود ، باید باعث پریشانی قابل توجه یا مشکلات بین‌ِفردی شود و توسط یک اختلال روانی دیگر ، یک دارو (قانونی یا غیرقانونی) یا سایر موارد پزشکی گزارش نشود. 
فرد مبتلا به ISD فعالیت جنسی را شروع نمی کند و یا به میل او پاسخ نمی دهد.
انواع مختلفی وجود دارد ؛ HSDD می تواند عمومی (کمبود میل جنسی) یا موقعیتی باشد (هنوز هم تمایل جنسی دارد ، اما تمایل جنسی به شریک فعلی ندارد) و می تواند اکتساب شود (HSDD پس از یک دوره عملکرد طبیعی جنسی شروع شده است) یا مادام العمر (همیشه میل جنسی کم داشت.)
چگونه تشخیص دهیم که مبتلا به HSSD هستیم یا خیر؟
دقت کنید که تشخیص دقیق این اختلال باید توسط یک روانپزشک یا پزشک بالینی صورت گیرد اما چند مورد از علائم این اختلال را با نقل قول از کتاب DSM-5 ذکر می‌کنم.
در DSM-5 ، اختلال میل جنسی در مردان با "افکار یا تخیلات جنسی و عدم تمایل به فعالیت جنسی به طور مداوم یا مکرر " مشخص می شود ، همانطور که توسط یک پزشک بالینی با توجه به سن بیمار و زمینه فرهنگی ارزیابی می شود . 
در زنان به عنوان "فقدان علاقه یا برانگیختگی جنسی" شناخته می شود که حداقل به عنوان سه مورد از علائم زیر بروز می کند: 
علاقه یا علاقه کم به فعالیت جنسی ، اندیشه جنسی کم یا نداشتن اندیشه جنسی ، عدم لذت یا هیجان جنسی در 75 تا 100٪ تجارب جنسی ، علاقه جنسی / تحریک جنسی زنان به عنوان "فقدان علاقه یا برانگیختگی جنسی" شناخته می شود که حداقل به عنوان سه مورد از علائم زیر بروز می کند: علاقه یا علاقه کم به فعالیت جنسی ، اندیشه جنسی کم یا چند ، چند تلاش برای شروع فعالیت جنسی یا پاسخگویی به شروع شریک زندگی ، عدم لذت یا هیجان جنسی در 75 تا 100٪ تجارب جنسی ، عدم علاقه جنسی به محرکهای وابسته به عشق شهوانی یا احساسات تناسلی / غیر تناسلی در 75 - 100٪ تجارب جنسی.
برای هر دو تشخیص ، علائم باید حداقل شش ماه ادامه داشته باشد ، باعث پریشانی قابل توجه بالینی شود و با یک بیماری دیگر توضیح داده نشود. صرف داشتن تمایل کمتر از شریک زندگی‌تان برای تشخیص کافی نیست. 

یکی دیگر از مواردی که ممکن است شما را در دوراهی "گرایش یا اختلال" قرار بدهد ، "اختلال شخصیت اسکیزوئید" یا "Schizoid personality disorder" است.

اسکیزوئید نوعی اختلال شخصیت است که با عدم علاقه به روابط اجتماعی ، گرایش به سبک زندگی انفرادی یا پناهنده ، پنهان کاری ، سردی عاطفی ، جدا شدن و بی علاقگی و علاقه کمی به داشتن تجارب جنسی با شخص دیگر , مشخص می شود. افراد مبتلا ممکن است نتوانند دلبستگی های صمیمانه ای با دیگران برقرار کنند ؛ و به طور همزمان دارای یک دنیای فانتزی غنی و پیچیده اما منحصراً داخلی هستند.

تمام این علائم و موارد طبق کتاب " DSM-5" بود ؛ اما به این نکته توجه کنید! 
این راهنماها خطا پذیر نیستند. تاکنون پنج بازنگری عمده در DSM انجام شده است. برخی از "اختلالات" کنار گذاشته می شوند ، برخی اضافه می شوند ، و برخی از آنها بازنگری می شوند تا کشف های جدید یا درک جدیدی را در نظر بگیرند. امروزه مواردی در DSM-5 وجود دارد که کاملاً اشتباه است و در نسخه بعدی حذف خواهد شد.

با این حساب بیاید ببینیم چگونه ایسکشوالتی را از این اختلالات تفکیک کنیم.

ابتدا ، بین DSM-IV و DSM-5 ، توصیفات به شدت تغییر کرده و بازسازی شدند. یکی از موارد اضافه شده اصلی و استثنایی به صراحت می گوید کسی نباید یکی از آنها را تشخیص دهد ، در صورتی که خود را ایسکشوال معرفی کرد. بنابراین این یک تشخیص مستقیم است که ایسکشوال بودن HSDD یا FSI / AD نیست! ( مدارک این گفته از کتاب در اینجا  گذاشته شده )
یکی از علائم موجود در اختلالات احساس پریشانی بالقوه از این بابت بود ،  بر اساس DSM-IV ، اگر شریک زندگی خود از کمبود علاقه جنسی شخص ناراحت باشد ، می توان این مورد را تشخیص داد ، حتی اگر شخص کاملاً با آن احساس خوبی داشته باشد! بنابراین ، DSM-5 برخی از مشکلات فاحش تر در DSM-IV را برطرف کرده است و این خوب است ، اما این کافی نیست. 
هنوز کسی باید از ایسکشوالیتی بداند تا بتواند خود را به عنوان ایسکشوال شناسایی کند. اگر آنها ایس هستند ، اما قبلاً هرگز این واژه را نشنیده اند ، به عنوان "تعمیم مادام العمر" HSDD یا FSI / AD مشخص می شوند.
چرا تشخیص باید به واژگان شما بستگی داشته باشد؟!
شما می‌گویید پریشانی چطور؟ آیا یک ایسکشوال نمی‌تواند از این مورد احساس پریشانی کند؟
 اگر کسی از "علاقه مندی یا عدم علاقه به فعالیت جنسی" یا هر چیز دیگری مضطرب باشد چه؟
+ به منبع آن پریشانی نگاه کنید. اغلب اوقات ، منبع خود آسیب شناسی است. بارها به شما گفته می شود که همه رابطه جنسی می خواهند و همه رابطه جنسی را دوست دارند و همه رابطه جنسی برقرار می کنند و همه شخصی را پیدا می کنند که می خواهند با او رابطه برقرار کنند! ااز شما انتظار می‌رود که یک منبع کافی و منظم از فعالیت های جنسی مطلوب متقابل را برای یک شریک زندگی فراهم کنید. بنابراین ، اگر می فهمید که این انتظارات را ندارید ، چون هیچ یک از آنها واقعاً بخشی از دنیای شما نیست و نمی دانید چرا و هیچ کس به شما نمی گوید اشکالی ندارد ، مطمئناً شما احساس پریشانی خاطر خواهید داشت .حتی وقتی کسی به شما می گوید اشکالی ندارد ، زیرا بقیه جهان هنوز به شما می گویند که اینطور نیست!