ایسکشوال های ایران | Asexuala

ایسکشوال های ایران | Asexuala

شبکه آموزش و اطلاع رسانی ایسکشوالیتی به زبان فارسی

💚 چهار ویژگی عشق افلاطونی ( عشقی با رنگی متفاوت! ) 

💞 عشق چند وجهی است و ابعاد گوناگونی دارد : عشق والدین به فرزندان ، عشق رمانتیک ، افلاطونی .
 
⁉️ اما وقتی میگوییم " عشق افلاطونی " یا "دوستان افلاطونی " منظور ما چیست ؟ 
رابطه افلاطونی مدرن و سالم چگونه است و چطور باید آن را حفظ کرد ؟ 

❓💚 عشق افلاطونی چیست ؟ 
عشق افلاطونی نام خود را از فیلسوف معروف یونانی " افلاطون " گرفته است . 
طبق تعاریف و صحبت های افلاطون در باب عشق ، در واقع عشق افلاطونی عشقی بود که مبتذل نبود ، به این معنا که محور آن هوس یا تامین نیاز های نفسانی نبود این عشقی بود که الهام بخش اشرافیگری بود و او را به امر الهی نزدیک میکرد و این باعث به وجود آمدن بهترین ها در هر دونفر میشد  . 

واضح است که امروزه این تعاریف کاملاََ در رابطه با عشق افلاطونی مدرن صدق نمیکند و در دنیای سکولار ما یک رابطه افلاطونی به زبان ساده تبدیل به همان جمله " ما فقط دوست هستیم " شده است . 
با این حال تصورات مدرن رابطه افلاطونی از معنای اصلی آن به دور نیستند ، عشق افلاطونی میتواند مانند عشق رمانتیک عمیق و شدید باشد و بهترین و طولانی ترین دوستی ها را شکل دهد . 

در این سری مقاله به برسی 4 ویژگی عشق افلاطونی میپردازیم . 
یک روش ساده برای جمع بندی آن این است که بگوییم " یک دوست خوب و تمام عیار " 
با این حال این پاسخی نیست که شما به دنبال آن هستید به ویژه زمانی که روابط و ساختار های اجتماعی به سرعت در حال تغییر هستند و ما بیش از پیش به مرزبندی ها احتیاج داریم . 

1- عشق افلاطونی صادق است و بدون نقاب ( در یک رابطه کاملاََ افلاطونی نیازی به نقاب و تظاهر نیست ) 
چرا ؟ چون برخلاف رابطه عاشقانه ترسی مبتنی بر اینکه فرد مقابل شمارا ترک کند وجود ندارد 
از طرفی در رابطه افلاطونی تعهد فردی وجود ندارد ، به زبان ساده تر برخلاف روابط رمانتیک که هر فرد در یک زمان فقط با یک فرد دیگر در رابطه است ، در روابط افلاطونی محدودیتی وجود ندارد پس سهم شما آنقدر زیاد نیست . 
در روابط افلاطونی شما میتوانید دعوا کنید ، یک یا چند ماه صحبت نکنید سپس مسائل را وصله کنید و همه چیز به حالت عادی برگردد 
در عشق افلاطونی نیاز به نگرانی از حفظ احساسات فرد مقابل نیست در واقع نیاز به سعی برای حفظ ظاهر رابطه نیست به نوعی یک صداقت بی رحم بدون نگرانی از عمده مسائل موجود در روابط رمانتیک است . 
در روابط پلاتونیک شما میتوانید دیدگاه ها و بینش هایی را کسب کنید که نمی توانید آن را از شریک زندگی عاشقانه خود کسب کنید . 
شما میتوانید سوالات غیرقابل حل ذهنتان را بپرسید بدون اینکه بیش از حد نگران وضعیت رابطه باشید 
شما میتوانید مشکلات دوستیابی خود را مطرح کنید بدون اینکه نگران باشید چگونه بنظر میرسید 
میتوانید گاف های شخصیتی خود را به اشتراک بگذارید . 

رابطه عاشقانه کمتر به سنگ شباهت دارد و بیشتر به گل شباهت دارد ! باید با دقت پرورش داده شود و از آن مراقبت شود ، شکننده است و مسئولیت پذیر و بدون توجه مناسب از بین میرود ، و هنگامی که اولین احساسات عشق کمرنگ می شود پروانه ها پر میکشند و از روی گل می روند و .... 
اما عشق افلاطونی بسیار کم لطیف تر است و میتواند این فراز و نشیب ها را به راحتی تحمل کند . 

2- عشق افلاطونی به مرز ها احترام میگذارد 

اگرچه روابط صرفا افلاطونی ممکن است جنبه " بدون حد و مرز بودن " را داشته باشند ( زیرا ما دوستانمان را با همان معیارهایی که دارند قبول میکنیم ) اما این بدان معنا نیست که هیچ حدومرزی وجود ندارد .
روابط افلاطونی ( به ویژه در آغاز ) به مرز های قوی نیاز دارند ، این موارد به طول معمول درباره روابط عاشقانه مورد بحث و مذاکره نیستند اما با این حال در پشت زمینه قرار دارند . 
و با گذشت زمان در یک رابطه افلاطونی شما خواهید فهمید که چه زمانی میتوانید این مرز ها را پشت سر بگذارید و چه زمانی باید عقب نشینی کنید . 
به عنوان مثال وقتی باهم سفر میکنید در یک اتاق مشترک هستید ؟ اگر یکی یا هر دوی شما به صورت عاشقانه درگیر شود آیا حستان تغییر میکند ؟ 
شما باید اطمینان حاصل کنید که شرکای شما ماهیت رابطه را درک میکنند و تهدید های بالقوه ای ایجاد نمیکنند . 

3- عشق افلاطونی هیچ انتظاری ندارد . 

اگرچه دوستی یک مشارکت دادن و گرفتن است اما وقتی صحبت از عشق افلاطونی میشود باید مراقب باشید که بیش از انتظار دوستی منظم از آن شخص نداشته باشید و از او مطالبه نکنید . 
در واقع بخشی که عشق افلاطونی را از عشق رمانتیک متمایز میکند انتظارات است ، ما از شریک عاشقانه خود انتظارات زیادی داریم زیرا با شخصی که قرار ملاقات میگذارید به طور بالقوه با او به چشم  یک شریک زندگی ، همسر یا پارتنر مصاحبه میکنید . 
زیرا کسی که میخواهد زندگی خود را با شما سپری کند باید حد انتظارات شما را دارا باشد . 
ما در روابط عاشقانه کمتر و به سختی از اشتباهات میگذریم چرا که آن یک همراه مادام العمر برای شما است . 
عشق افلاطونی نیازی به آن استاندارد ها ندارد ، شما در داشتن خانه ، ماشین یا حساب های بانکی تان مشترک نیستید شما فقط دوستان نزدیک و مادام العمر یکدیگر هستید .
اگر باهم در یک خانه زندگی میکنید ، نگران آن نیستید که آخر شب برسید چه عواقبی دارد ، یا با چه کسانی همراه هست آیا قبض را پرداخت کرده یا شامی که در یخچال گذاشته اید را میخورد ؟ و ....
البته ممکن که نگران آنها باشید اگر موقعیت سختی را پشت سرگذاشته باشند ، همانطور که طبیعتاََ همه دوستان خوب همینکار را میکنند اما ماهیت این نگرانی در رابطه عاشقانه متفاوت است . 

اگر حس میکنید که غالباََ از فرد مقابل نا امید شده اید به دلیل اینکه انتظارات شما را برآورده نکرده یا .... ممکن است لازم باشد قدم بردارید و از خود بپرسید که احساستان به این موضوع تا چه حد عاشقانه و رمانتیک است ؟

 4-خودمحوری در عشق افلاطونی متفاوت تر از عشق رمانتیک است.

عشق افلاطونی خودمحور تر از عشق رمانتیک است . 
ازدواج یا سایر روابط متعهدانه اغلب فرد را ملزم میکند که به نفع طرف مقابل کاری انجام دهند ، هرچند که این موارد خیلی وقت ها فداکارانه خوانده میشود اما با نگاهی نقادانه تر متوجه خواهید شد تا حدودی هم خودخواهانه است ، چرا که فرد آن را برای ادامه بقای رابطه انجام می دهد . 
اما در روابط افلاطونی هر یک از طرفین خواهان بهترین گزینه برای طرف دیگر هستند ، صرف نظر از معنای آن در رابطه .
وقتی با شخص دیگری وارد رابطه می شوید به اون فضا و زمان میدهید تا خود و ویژگی و ماهیت رابطه تان را بهتر درک کند ، ممکن است بخواهید با آنها وقت بگذرانید  اما قبول دارید که بهترین چیز برای آنها ممکن است همان چیزی نباشد که شما می خواهید.
شاید شما به عنوان عصا برای تکیه دادن آنها عمل کنید تا مجبور نشوند به مشکلات خود بپردازند.
به عنوان مثال ، شما ممکن است چندین بار به آنها کمک کرده باشید تا با پول کار کنند ، اما می دانید که آنها هنوز توانایی مدیریت بودجه را ندارند ، بنابراین دفعه بعدی که از شما درخواست کرد قاطعانه می ایستید و نه می گویید ، حتی اگر باعث مشاجره شود . 
اگر به طور موقت یا دائم بین شما گره ای ایجاد شود باز هم همینکار را میکنید زیرا بهترین را برای آنها میخواهید . 
این عمل فداکارانه است به این معنا که شما از آن چیزی نخواهید برد .
-----------------------------------------------

منبع : http://www.aconsciousrethink.com 

متاسفانه دنیای نت فارسی در حوضهء سکشوالیته و گرایش های جنسی پر است از تعاریف غلط ، سوءبرداشت ها و کلیشه های اشتباه!

یکی از مواردی که به وفور در دنیای نت فارسی به چشم می‌خورد ، 
تفاوت "همجنسگرایی" و "همجنس‌بازی" است!
بسیاری از افراد بر این تصور هستند که این دو واژه کاملاََ ماهیت متفاوتی دارند و اولی یک گرایش طبیعی و نرمال و دومی رابطه جنسی است بدون علاقه باطنی یا به دلیل فشارهای محیطی.
اما این طرزفکر کاملا اشتباه است!!

همجنس‌باز همان همجنس‌گرا و همجنس‌بازى همان همجنس‌گرایی است و در عمل هيچ تفاوتى با همدیگر ندارند. همجنس‌بازى يک واژه قديمى براى همجنس‌گرایی است كه وقتی همجنس‌گرايى هنوز جزء اختلالات روانى بود براى روابط بين دو همجنس به كار می‌رفت و حتى تا همین پنجاه سال قبل‌، جنبش‌ها و سازمان‌هاى مدافع همجنس‌گرايى با همين نام همجنس‌بازى فعاليت می‌كردند! اما نكته اينجاست كه پنجاه سال است اين واژه منسوخ شده چون همجنس‌گرايى ديگر جزء اختلالات روانى نيست و يک گرايش كاملاً نرمال و طبيعى محسوب می‌شود! ديگر كلمه يا تعريفى به عنوان همجنس‌بازى وجود ندارد و فقط كسانى از اين واژه استفاده می‌کنند كه يا نمی‌دانند درستش چيست و يا به دليل هموفوبيا قصد توهين و آزار دارند! دقيقاً به همين دليل است كه ما هنوز از پدوفيلیا (Pedophilia) استفاده می‌کنیم! زیرا کودک‌آزاری هميشه يک اختلال روانى باقى خواهد بود و نمی‌تواند تبديل به يک گرايش نرمال گردد حتى اگر براى فرد مجرم و روانى يک انتخاب نباشد و اين گرايش به بچه دست خودش نباشد باز هم يک انتخاب دوطرفه نيست،  زیرا كودک اصلاً صلاحيت انتخاب را ندارد! دلیلش آسيب‌هایی است كه به بچه وارد می‌کند، در نتیجه تجاوز به حساب می‌آید و جرم محسوب می‌شود. پس اين مقايسه بی‌اساس است و اين تعريف‌ها كه می‌شنویم همجنس‌بازى با همجنس‌گرايى فرق دارد و همجنس‌بازى از روى شهوت و همجنس‌گرايى از روى عشق است، اين‌ها بی‌معناست و معمولاً تعريف‌های دينی است يا از سر بی‌اطلاعى! اصلاً هرجا كلمه شهوت به عنوان استدلال به كار رفت بایست بدانيم که یک جای کار می‌لنگد. 
هیچ واژه‌ای برابر با "هم‌جنس‌‌بازی" در انگلیسی از یک ژورنال علمی یا مرجع آکادمیک نداریم ؛ تنها و تنها رفرنسی که من از کسانی که چنین ادعایی دارند دیده‌ام از لغت‌نامه‌ی معین بوده است!
در نتیجه اين دو واژه در حقیقت به يک معنا و يكى محترمانه و ديگرى توهين‌آمیز است! درست مثل همان مثال معروف بفرما و بتمرگ. پس اگر كسى قصد دارد به توهين و تحقير ادامه بدهد می‌تواند همچنان از واژه‌هاى همجنس‌باز و همجنس‌بازى استفاده كند! ولی تفاوت های این دو واژه مربوط به ماهیت آن ها نیست.

متاسفانه دنیای نت فارسی در حوضهء سکشوالیته و گرایش های جنسی پر است از تعاریف غلط ، سوءبرداشت ها و کلیشه های اشتباه!

یکی از مواردی که به وفور در دنیای نت فارسی به چشم می‌خورد ، 
تفاوت "همجنسگرایی" و "همجنس‌بازی" است!
بسیاری از افراد بر این تصور هستند که این دو واژه کاملاََ ماهیت متفاوتی دارند و اولی یک گرایش طبیعی و نرمال و دومی رابطه جنسی است بدون علاقه باطنی یا به دلیل فشارهای محیطی.
اما این طرزفکر کاملا اشتباه است!!

همجنس‌باز همان همجنس‌گرا و همجنس‌بازى همان همجنس‌گرایی است و در عمل هيچ تفاوتى با همدیگر ندارند. همجنس‌بازى يک واژه قديمى براى همجنس‌گرایی است كه وقتی همجنس‌گرايى هنوز جزء اختلالات روانى بود براى روابط بين دو همجنس به كار می‌رفت و حتى تا همین پنجاه سال قبل‌، جنبش‌ها و سازمان‌هاى مدافع همجنس‌گرايى با همين نام همجنس‌بازى فعاليت می‌كردند! اما نكته اينجاست كه پنجاه سال است اين واژه منسوخ شده چون همجنس‌گرايى ديگر جزء اختلالات روانى نيست و يک گرايش كاملاً نرمال و طبيعى محسوب می‌شود! ديگر كلمه يا تعريفى به عنوان همجنس‌بازى وجود ندارد و فقط كسانى از اين واژه استفاده می‌کنند كه يا نمی‌دانند درستش چيست و يا به دليل هموفوبيا قصد توهين و آزار دارند! دقيقاً به همين دليل است كه ما هنوز از پدوفيلیا (Pedophilia) استفاده می‌کنیم! زیرا کودک‌آزاری هميشه يک اختلال روانى باقى خواهد بود و نمی‌تواند تبديل به يک گرايش نرمال گردد حتى اگر براى فرد مجرم و روانى يک انتخاب نباشد و اين گرايش به بچه دست خودش نباشد باز هم يک انتخاب دوطرفه نيست،  زیرا كودک اصلاً صلاحيت انتخاب را ندارد! دلیلش آسيب‌هایی است كه به بچه وارد می‌کند، در نتیجه تجاوز به حساب می‌آید و جرم محسوب می‌شود. پس اين مقايسه بی‌اساس است و اين تعريف‌ها كه می‌شنویم همجنس‌بازى با همجنس‌گرايى فرق دارد و همجنس‌بازى از روى شهوت و همجنس‌گرايى از روى عشق است، اين‌ها بی‌معناست و معمولاً تعريف‌های دينی است يا از سر بی‌اطلاعى! اصلاً هرجا كلمه شهوت به عنوان استدلال به كار رفت بایست بدانيم که یک جای کار می‌لنگد. 
هیچ واژه‌ای برابر با "هم‌جنس‌‌بازی" در انگلیسی از یک ژورنال علمی یا مرجع آکادمیک نداریم ؛ تنها و تنها رفرنسی که من از کسانی که چنین ادعایی دارند دیده‌ام از لغت‌نامه‌ی معین بوده است!
در نتیجه اين دو واژه در حقیقت به يک معنا و يكى محترمانه و ديگرى توهين‌آمیز است! درست مثل همان مثال معروف بفرما و بتمرگ. پس اگر كسى قصد دارد به توهين و تحقير ادامه بدهد می‌تواند همچنان از واژه‌هاى همجنس‌باز و همجنس‌بازى استفاده كند! ولی تفاوت های این دو واژه مربوط به ماهیت آن ها نیست.

تایج یک پژوهش :مردان باهوش‌تر، کمتر هرز می‌پرند و به رابطه با یک نفر بسنده می‌کنند. در عوض مردان کم‌هوش‌تر، احتمال بیشتری دارد که به چند همسری یا ارتباط هم‌زمان با چند زن روی بیاورند.

 ساتوشی کانازاوا از مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن اعلام کرد که ارتباط بین هوش یک نفر با تک همسری (یعنی وفاداری به یک نفر) را می‌توان در تئوری توسعه فرگشتی جستجو کرد. وی چنین «انحصار جنسی» را «داستانی بر پایه فرگشت» نامید و اعلام کرد که دلایل فرگشتی که انسان (مذکر) اولیه را وادار می‌کرده که در ارتباط هم‌زمان با چند جفت در طول عمر خود، شانس پایداری ژن‌های خود را افزایش دهد، دیگر وجود ندارد: پس از آغاز و توسعه‌ی تمدن، فاکتورهای دیگری در پایداری ژن‌های یک فرد نقش بازی می‌کنند. زمانی که با آغاز تمدن، برخی از مردان در فرگشت با شرایط جدید دریافتند که با «توجه و مراقبت بیشتر» از فرزندان به جای «ارتباط بیشتر با زنان مختلف» شانس پایداری بیشتری به ژن‌های خود می‌دهند، افرادی با IQ کمتر هنوز از دید ژنتیکی چنین تحولی را درک نکرده‌اند و در نتیجه لزومی به تغییر رفتار نمی‌بینند. در واقع چنین مردانی در ژنتیک خود هنوز روی شانس تصادفی ارتباط بیشتر با زنان بیشتر به منظور پایداری ژن خود حساب می‌کنند و با شرایط تازه سازگاری حاصل نکرده‌اند.
 

همچنین ببینید : چرا افراد باهوش (به طور کلی) رابطه جنسی کمتری دارند؟

منبع :

1-https://www.psychologytoday.com/intl/blog/the-scientific-fundamentalist/201005/more-intelligent-men-and-women-are-more-likely-cheat

چرا افراد باهوش (به طور کلی) رابطه جنسی کمتری دارند؟

افراد بسیار باهوش بیشتر باکره هستند و هنگام ازدواج کمتر رابطه جنسی برقرار می کنند. 
علت ممکن است تستوسترون باشد! ، که به نظر می رسد هوش را سرکوب می کند و میل جنسی را افزایش می دهد.[1]
تا سن 19 سالگی ، 80٪ از مردان ایالات متحده و 75٪ از زنان باکرگی خود را از دست داده اند ، و 87٪ از دانشجویانِ دانشگاه رابطه جنسی داشته اند. 
اما به نظر می رسد که این تعداد در کالج های نخبه (باهوش تر) بسیار کمتر است.
طبق یک نظرسنجی که توسط مجله Counterpoint در کالج Massachusetts Institute انجام شد ،  60 درصد از دانشجویان در دانشگاه Wellesley باکره هستند و 47 درصد از دانشجویان در MIT نیز در حال حاضر باکره هستند.[2][3]
همچنین به تفکیک رشته‌ای نیز 72 درصد رشته های زیست شناسی و 83 درصد رشته های بیوشیمی و ریاضیات باکره هستند.
در حقیقت یافته آشکار دیگری از نظرسنجی Counterpoint این بود که در حالی که 95٪ مردان ایالات متحده و 70٪ زنان خودارضایی می کنند ، این تعداد تنها 68٪ مردان و 20٪ زنان در دانشگاه MIT است![4]
همچنین مطالعه‌ای[5] انجام شده حاکی از آن است که سطح تستوسترون برای پسران نوجوان با ضریب هوشی بالاتر از 130 و زیر 70 پایین‌تر است. (همان دو گروه به احتمال زیاد در نوجوانی باکره می‌مانند).
طبق این تحقیق[6] ، نوجوانی با ضریب هوشی 100 ، 1.5 تا 5 برابر بیشتر از نوجوان با ضریب هوشی بالاتر از حد متوسط (حدود 120 تا 130) ، احتمال برقراری رابطه جنسی دارد.

چندتن از نابغه های که وقتی فوت کردند هم باکره بودند.
نیکولا تسلا | نیوتن | مادر ترزا | امانوعل کانت

 

منابع:

1-http://www.gnxp.com/blog/2007/04/intercourse-and-intelligence.php

2-https://www.collegian.psu.edu/archives/study-iq-linked-to-virginity/article_0789d577-57c5-5c38-a7af-903dfb585874.html

3-http://cat.inist.fr/?aModele=afficheN&cpsidt=17400473

4-http://www.halfsigma.com/2006/07/sex_drive_decre.html

5-http://dx.doi.org/10.1016/j.neuropsychologia.2006.10.018

6-https://sociology.unc.edu/wp-content/uploads/sites/165/2019/09/HARRIS-VITA2019-SEPT_full.pdf