نشانه های ایسکشوالیتی-قسمت سوم(شما و دیگران)
ج) شما و دیگران
هیچوقت تحریک نشدهاید.
یک نفر ناگهان نگاهش به یک غریبه میافتد و فکر میکند: «من میخواهم با او رابطه جنسی داشته باشم.» و گاهی هم همین احساس را پایهای برای رفتارش قرار میدهد. امّا به نظرِ شما این موضوع خیلی غیرعادی و غریب میرسد؛ و نمیتوانید از آن سر در بیاورید.
به نظرِ بسیاری از افرادِ ایسکشوال ، این فکر که «من میخواهم با فلانی رابطه جنسی داشته باشم» همان قدر غریب و غیرمنتظره است که «من میخواهم یک قلممو بردارم، آن شخص را به رنگِ آبی رنگ کنم، بدنش را با شاخههای درختان بپوشانم، و تمام شب دایرهوار دورش برقصم.»
زیبایی را متوجّه میشوید، امّا جذابیتِ جنسی را نه.
افرادِ ایسکشوال زیبایی را درک میکنند، و ممکن است گاهی بیاختیار سربرگردانند و محوِ زیباییِ کسی شوند، و بخواهند مدّتها به او چشم بدوزند. امّا این تجربه لذّت بردن از زیبایی برایشان همانندِ لذّت بردن از زیبایی یک منظره زیبا یا یک تابلویِ نقّاشیِ زیباست. جذّابیتِ جنسی مفهومی است که افرادِ آمیزشناخواه با آن ارتباط برقرار نمیکنند.
آنچه آنها حس و تجربه میکنند چشمنواز و دلپذیر بودن، نمکین بودن و دوستداشتنی بودن است؛ نه جذّابیتِ جنسی.
با خودتان فکر کردهاید که دیگران فقط وانمود میکنند به رابطه جنسی علاقه دارند.
بسیاری از ایسکشوال ها تجربهای شبیه به «لباسهای جدید امپراتور» را توصیف میکنند. به نظر میرسد بقیه مردم به روابط جنسی علاقه دارند. شخصِ آسکشوال هم دوست ندارد خودش را جدا کند و بگوید: «نه، من چنین علاقهای حس نمیکنم.» در نتیجه، افرادِ آسکشوال هم نوعی فشار حسّ میکنند که همرهنگ جماعت شوند؛ و ممکن است وانمود کنند که به روابط جنسی علاقهمندند. جالب اینجاست که بعد از مدّتی با خودشان فکر میکنند که شاید بقیه هم مثلِ من دارند وانمود میکنند؛ و در واقع هیچکس به روابط جنسی علاقهمند نیست.
این موضوع به خصوص در سنین نوجوانی بسیار اتّفاق میافتد. دوستانِ فردِ ایسکشوال ناگهان شروع به صحبت درباره دخترها و پسرها میکنند. افرادِ ایسکشوال که چنین احساساتی ندارند، ممکن است وانمود کنند که مثلِ همسالانشان علاقهمندند و فکر کنند که بیعلاقگیِ آنها به این خاطر است که هنوز به بلوغ نرسیدهاَند. امّا همچنان که زمان میگذرد، متوجّه میشوند که چنین کششی را هنوز هم حس نکردهاَند و هیچگاه حس نخواهند کرد. اینجاست که با خودشان میگویند: «شاید بقیه من مثلِ من وانمود میکنند.»
وانمود کردهاید که به روابط جنسی علاقهمندید.
بسیاری از آسکشوال ها احساس میکنند که برای همرنگ جماعت شدن لازم است خود را به مسائل جنسی علاقهمند نشان دهند؛ چون در غیرِ این صورت، ممکن است مورد تمسخر قرار بگیرند.
وانمود کردهاید به روابط جنسی علاقهمندید؛ تا همسرتان گمان نکند که او را دوست ندارید.
برای بسیاری از مردم، عشق و رابطه جنسی به هم گره خوردهاَند. رد کردن رابطه جنسی برایشان به این معنیست که موردِ علاقهی همسر و شریکِ زندگیشان نیستند؛ - و نه فقط این که آنها به فعّالیتی علاقه دارند که همسرشان به آن علاقه ندارد.
این موضوع یکی از چالشها و سختیهای بزرگ برایِ ایسکشوال ها است که ازدواج کردهاَند. آنها ممکن است محبّتی ژرف و حقیقی نسبت به همسرشان داشته باشند، امّا تنها به رابطه جنسی علاقهمند نباشند. آنها میترسند که اگر همسرشان متوجّه بیعلاقگی آنها به روابط جنسی شود، به عشقِ آنها نیز شک کند؛ و در نتیجه، رابطه عاطفی آنها نیز تحت تأثیر قرار گیرد.
گاهی اوقات هم اشخاص ایسکشوال به جنبههای فیزیکی رابطه جنسی بیعلاقه نیستند؛ امّا میترسند همسرشان بداند که آنها کشش جنسی را تجربه نمیکنند. در نتیجه، ممکن است به رغبت جنسی تظاهر کنند، تا همسرشان ناخشنود نشود و رابطه عاطفی آنها حفظ شود.
کشش جنسی و عشق با هم متفاوتاَند. ممکن است کسی نسبت به دیگری کششِ جنسی داشته باشد، امّا عاشقِ او نباشد. ممکن نیز هست که کسی عاشقِ همسرش باشد، امّا علاقه نداشته باشد با او رابطه جنسی داشته باشد.
گفتگو درباره رابطه جنسی برایتان جالب نیست.
دوستان و همکاران شما دوست دارند درباره رابطه جنسی صحبت کنند؛ درباره کارهایی که کردهاَند، یا دوست دارند بکنند، یا کارهایی که شنیدهاَند دیگران میکنند. آنها به یکدیگر میگویند که چه کسی از نظرشان جذّاب است، و چه صفاتی آنها را از نظرِ جنسی جذّاب میکند. درباره مأمور پست، مسؤول پذیرش و پیشخدمتهای رستوران نظراتِ گوشهدار میدهند؛ امّا شما برایتان مهم نیست. شما تجربیاتی ندارید که در موردشان صحبت کنید؛ پس ساکت مینشینید و میگذارید گفتگو پیش برود. گاهی، دوستانتان متوجّه سکوت شما میشوند و گمان میکنند که شما از بحثهای پیش آمده ناراحت و آزرده شدهاید. در حالی که شما لزومًا آزرده نشدیدهاید؛ منتها حرفی ندارید، سؤالی ندارید، نظری ندارید.
صحنههای جنسی در کتابها و فیلمها به نظرتان غیرعادّی و نابجا میآید.
دارید فیلمی را تماشا میکنید که ناگهان بازیگرِ نقشِ اوّل مرد و بازیگرِ نقشِ اولِ زن بدون هیچ دلیلی...فیلم را رد میکنید!
دارید یک رُمان را میخوانید که ناگهان بحث کشیده میشود به...فصلِ بعد!
به نظرتان میرسد که روابط جنسی را دیگران به صورت طبیعی و فطری انجام میدهند؛ امّا شما باید رویِ آن کار کنید.
وقتی به بقیه مردم نگاه میکنید، انگار غریزهای درونی آنها را کمک میکند که روابط جنسی را بفهمند و در این بازی مشارکت کنند. همسرِ شما تلاشِ زیادی انجام نمیدهد، امّا شما باید تلاشِ زیادی انجام دهید. انگار همه به یک دوره فشرده آموزشی رفتهاَند و همه چیز را یاد گرفتهاَند، امّا شما نه. انگار رازی هست که دیگران میدانند و شما نمیدانید؛ کلیدی پنهان که به فهمِ همهی این قضایا کمک میکند؛ و شما این کلید را نیافتهاید.
رابطه جنسی را آغاز نمیکنید.
نه اینکه لزومًا از روابط جنسی بدتان میآید. نه اینکه همسرتان خوب نیست و شما دوستش ندارید. موضوع اینجاست که شما هیچوقت درباره رابطه جنسی فکر نمیکنید. در نتیجه با خودتان نمیگویید: من الآن رغبت به رابطه جنسی دارم. بگذار بروم ببینم همسرم مایل هست یا نه؟
این موضوع البته یکی از مسائلِ مشکلساز در روابط است. همسرِ شما ممکن است حس کند که بیمیلی شما به خاطرِ این است که او را دوست ندارید؛ و بیعلاقگیِ شما به رابطه جنسی را نشانه بیمهریِ شما نسبت به خودش تلقّی کند.
طنّازی و عشوهگری را متوجّه نمیشوید.
ن. مینویسد: اگر کسی با من طنازی کند، نمیفهمم؛ و اگر هم بفهمم، نمیدانم باید چه کار کنم. به من گفتهاَند که خودم هم طنّازی میکنم؛ در حالی که به نظرِ خودم، یک مکالمه و گفتگویِ معمولی بوده است.
یک بار من در یک مسافرت، در پارکی توقّف کردم؛ دوربینم را نیز همراهِ خودم برده بودم و داشتم عکس میگرفتم. زنی پیشِ من آمد و شروع کرد به سؤال پرسیدن درباره دوربینم؛ و به من گفت که او نیز عکّاس است و به عکسبرداری علاقهمند. چند دقیقهای با هم صحبت کردیم. بعد، من به طرفِ ماشین برگشتم و او هم به طرفِ دوستش رفت. صدایش را شنیدم که به دوستش شکایت کرد: مردانِ خوبِ این شهر کجایند؟
در ماشین نشستم و رانندگی کردم. تا ایالتِ بعد رفته بودم که متوجّه شدم آن زن آن قدرها هم به دوربینِ من علاقهمند نبود! :)
----------------------------------------------------
منبع : کتاب Asexuality: A brief introduction