تردیدهای ایسکشوالیتی-قسمت سوم.
3⃣ شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ؛ چون همه اینطوری نیستند!
برای مقابله با این تردید ، ابتدا باید سعی کنید درک کنید که معنی "اینطوری" برای شما چیست. برخی از احساسات خود را بنویسید، چیزهایی که شما را علاقه مند یا بی علاقه می کنند، برخی از مسابقه های احمقانه را امتحان کنید، لیست شخصی خود را از "سکسی ترین افراد مشهور " تهیه کنید، تمام اوقات فکر یا گفتگو را در مورد رابطه جنسی یا بیان گزاره های پیشنهادی راجب این موضوع . سعی کنید برخی از داده ها را در مورد احساس واقعی خود جمع کنید.
سپس، پس از دستیابی به این اطلاعات، سعی کنید برخی از دوستان یا افراد دیگر را وادار به انجام همین کار کنید و ببینید آیا آنها نتایج را با شما به اشتراک می گذارند یا خیر. اگر آنها این کار را انجام نمی دهند از آنها بخواهید راحت باشند، به این فکر کنید که احتمالاً چه پاسخی میدهند.
اکنون مجموعه داده هایی را که به دست آورده اید مقایسه کنید. آیا نتایج مشابه به نظر می رسند، یا بسیار متفاوت هستند؟
وقتی به "همه" نگاه می کنم می بینم که آنها از دیدگاه من "اینطوری" نیستند. من می بینم که آنها در مورد کسانی که هات هستند صحبت می کنند. من می بینم که آنها در مورد کارهای جنسی که انجام داده اند و یا علاقه مند به انجام آنها هستند بحث می کنند. من می بینم که آنها متوجه چیزهایی می شوند که من کاملاً نسبت به آنها نابینا هستم. من نمایش های تلویزیونی و فیلم ها و کتابهایی با صحنه های جنسیِ اجباری را می بینم.
برای اینکه همه از دید من واقعاً "اینطوری" باشند، همه باید دائماً داستان هایی را درباره چیزهایی که به آنها علاقه ندارند بگویند و سپس در پاسخ به داستان هایی که دیگران می گویند دروغ بگویند. این باید یک توطئه عظیم جهانی باشد که تقریباً همه به جز من در گفتن دروغ بزرگ درباره ایسکشوال بودن شریک بودند و این بشریت هزاران سال است که این دروغ را تکرار می کند! ( ایموجی خنده!)
عقل سلیم حکم می کند که چنین اتفاقی نمی افتد ، هیچ توطئهی جهانی برای حفظ دروغ بزرگ ایسکشوال بودن وجود ندارد ، این بدان معنی است که همه این افراد واقعاً چیزی را تجربه می کنند که من هرگز تجربه نکرده ام ؛ این به معنی این نیست که شما مشکل دارید ، به این معنی است که شما ، آنها نیستید و آنها ، شما نیستند!