ایسکشوال های ایران | Asexuala

ایسکشوال های ایران | Asexuala

شبکه آموزش و اطلاع رسانی ایسکشوالیتی به زبان فارسی

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ، فقط هنوز نیمه‌گمشده‌ام رو ملاقات نکردم!

خب! فرض را بر این میگیریم که شما هنوز نیمه گمشده تان را پیدا نکرده اید تا کشش جنسی را نسبت به آن شخص تجربه کنید ، و احتمالا باید منتظر بمانید تا او را را پیدا کنید و به اون سلام کنید!
اما بگذارید با اعداد حرف بزنم ؛ از زمان نگارش این مقاله جمعیت جهان در حدود 7.5 میلیارد نفر است ، برای ساده سازی اگر در هر اتاق 5 نفر باشد و شما وارد هر اتاق شوید و افراد را برسی کنید تا شاید کشش جنسی را حس کنید ، با فرض اینکه در هر اتاق 60 ثانیه بمانید تقریباََ 3000 سال طول میکشد تا همه مردم را ببینید تا نیمه گمشده خود را پیدا کنید ( هرچند از نظر آماری در طی این مدت افراد جدیدی زاده می‌شوند که با در نظر گرفتن آنها این یک سیکل بی‌نهایت خواهد بود! )
حالا بیایید جغرافیا را در نظر بگیریم. حتی اگر در پرجمعیت ترین کشورِ دنیا هم باشید ، باز هم بیش از 80٪ احتمال دارد که نیمه‌گمشدهِ شما در کشوری دیگر زندگی کند. وقتی افراد را در همان حوالی خود در نظر می گیرید ، این شانس به شدت کاهش می یابد.
و در آخر ، بیایید در مورد اطلاعات جمعیتی صحبت کنیم. این احتمال وجود دارد که نیمه‌گمشده شما به طور قابل توجهی مسن تر یا به طور قابل توجهی جوان تر از شما باشد. بنابراین اگر فکر می کنید که نیمه‌گمشده شما در کافی‌شاپ محله تان نشسته است، اشتباه می کنید. در هر صورت مهد کودک ها و خانه های سالمندان را هم جستجو کنید! (:
ایده نیمه‌گمشده هر فرد که پشت درختی پنهان شده و منتظر کشف شدن ؛ یک افسانه است. اگر چنین بود ، هزاران سال پیش نسل بشر از گرسنگی می میرد ، زیرا همه به طور بی وقفه از هیمالیا به کالاهاری به جنگل های ردوود در شمال کالیفرنیا پیاده روی می کردند و به جای اینکه کشاورزی را اختراع کنند ، ناامیدانه به دنبال نیمه‌گمشده خود می گشتند.
خب ، از بحث درباره نیمه‌گمشده عبور کنیم ؛ برای رفع بهتر این تردید به تعداد دفعاتی که تشخیص داده اید یک فرد از نظر شما "هات" است و می‌خواهید با او رابطه داشته باشید فکر کنید ، بسیاری از افراد در طول زندگی شان به بیش از یک نفر ابراز علاقه کرده اند ، خیلی از افراد قبل از دبیرستان هم قرار ملاقات گذاشته اند و یا رابطه جنسی را امتحان کرده‌اند ، اگر شما از آن دوره گذشته اید این داده مهمی است! اگر تا به حال هیچ فردی از نظر جنسی برای شما جذاب نبوده به طوری که خواهان برقراری رابطه جنسی با آن فرد باشید احتمال اینکه شما ایسکشوال باشید بسیار بیشتر است از احتمال اینکه تمام افرادی که در زندگی‌تان دیده‌اید واقعا از نظر جنسی منزجر کننده بوده‌اند! 
بیایید از دید دیگری به این مسئله نگاه کنید ؛ با این طرز فکر همه افراد باید راجب گرایش جنسی شان شک کنند ، مثلا تا به حال دیده‌اید یک استریت بگوید : " خب من هتروسکشوال هستم اما شاید مرد موردعلاقه‌ام رو پیدا کردم و هموسکشوال شدم! "، این طرز فکر تمام انسان ها را به طور پیشفرض بای‌سکشوال فرض می‌کند و نسبت به تمام گرایشات دیگر می‌گوید :"شخص مناسب را پیدا نکرده‌ای!" ، پس بدیهی است که این یک تردید اشتباه است.

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ؛ و این حس ناشی از تعلیمات دینی من باشد!

آیا اعتقادات مذهبی یا تفکرات دینی شما مسئول ایسکشوال شدن شما است؟!
آیا این یک سرکوب درونی بوده ؟!
نکته ای که باید در نظر بگیرید این است که ببینید چقدر راحت عمل کرده‌اید!
اگر این مسئله صرفاََ ناشی از اعتقادات مذهبی‌تان باشد ببینید که آیا نسبت به وعده‌های مذهبی اعم از پاکدامنی تا زمان ازدواج یا هرکار مشابه چطور عمل کرده اید؟
آیا تابه حال با این مسئله دست و پنجه نرم کرده اید؟
آیا این مسئله برایتان شنا کردن در خلاف جریان آب بوده؟
آیا تابه حال از سختی این مسئله برای همسن و سالانتان گیج شده‌اید؟
اینکه چگونه افراد دیگر به راحتی وسوسه جنسی می‌شوند برایتان عجیب است؟ یا آنها را درک می‌کنید؟
بیشتر اعتقادات مذهبی که باعث سرکوب افکار و میل جنسی می‌شود دارای مولفه رهایی بخشی به اسم " ازدواج " است ؛ به طوری که تمام این موارد نَهی شده پس از ازدواج جایز شمرده می‌شوند. 
بنابراین آیا حس می‌کنید که ازدواج رویکرد شما را تغییر می‌دهد ؟ 
حس میکنید که پس از ازدواج می‌خواهید با همسرتان رابطه جنسی داشته باشید؟
یا فکر می کنید حتی بعد از ازدواج هم رابطه جنسی را غیر جالب و نامعقول می‌دانید؟
 آیا شما حتی از احتمال ازدواج ترسیدید ، زیرا این امر به معنای رابطه جنسی بود؟
آیا تا به حال سعی در تغییر افکار جنسی‌تان داشته اید ؛ چون این چیزی است که دین آن را نَهی کرده ؟
آیا یک مبارزه مداوم بین احساس درونی‌تان و چیزی که می‌خواهید باشید حس کرده اید؟

با خودتان روراست باشید و راجب این سوالات هرچقدر که لازم است فکر کنید! 
نتیجه گیری نهایی را به خودتان واگذار می‌کنم!

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ؛ چون گاهی اوقات تحریک می‌شوم.

تحریک به خودی خود یک روند فیزیکی است که ارتباطی با ایسکشوال بودن یا نبودن ندارد!
البته تست های آزمایشگاهی صورت گرفته مبنی بر این است که سطح تحریک پذیری (arousability) در افراد ایسکشوال کمتر از افراد آلوسکشوال است.
تلاش برای گفتن اینکه " منبع تحریک حتماََ تجربه کشش جنسی است " مثل آن است که بگوییم : یک فرد حتما باید بیرون مدت زیادی در زیر آفتاب بماند تا رنگ پوستش تیره شود!

بعضی اوقات تحریک فقط اتفاق می‌افتد ( این امر به ویژه در دروان بلوغ شایع‌تر است ) و می‎‌تواند در طول زندگی هم رخ دهد ؛ چراکه بدن شما درحال انجام یک تست خودآزمایی است این لزوماََ نشانه یک کشش جنسی یا یک رویای جنسی نیست!

گاهی تحریک نتیجه محرکات جسمی است ؛ چرا که بدن دربرابر این محرکات عمدی یا غیرعمدی ( که عموماََ فشار یا لمس هستند) پاسخ می‌دهد ؛ این کاملا فیزیکی است و به هیچ نوع افکار جنسی احتیاج نداد.
گاهی هم تحریک پاسخ به افکارجنسی است ؛ (که در رابطه با داشتن افکار جنسی در مقاله ای جدا مفصلاََ بحث خواهیم کرد).
بنابراین تحریک شدن ؛ به خودی خود تناقضی با ایسکشوالیتی ندارد ؛ چرا که تحریک می‌تواند تحت تاثیر عوامل جسمی و فیزیکی هم رخ دهد ؛ و گاهی اوقات هم بله! تحریک برآیند کشش جنسی است و بدیهتاََ کشش جنسی ایسکشوالیتی را نقض می‌کند ؛ پس به دنبال منبع تحریک باشید! نه خود این امر.

شاید من واقعاً ایسکشوال نباشم چون هیچ ایده ای ندارم که کشش جنسی چیست پس چگونه می توانم احساس کنم این رو حس کردم یا نه ؟!

این یک تردید بسیار رایج در میان ایس ها است. اگر ایسکشوال بودن به عنوان کمبود کشش جنسی توصیف شود و شما نمی دانید کشش جنسی چیست ، چگونه می توانید مطمئن باشید که آن را احساس نمی‌کنید؟ شاید شما الان آن را احساس کنید ، فقط نمی‌دانید که این چیست.
اکثر افرادی که کشش جنسی را احساس  کرده اند این احساس را متمایز توصیف می کنند و وقتی آن را احساس کنید آن را خواهید شناخت. این مسئله را احتمالاََ دوستان گری‌سکشوال یا دمی‌سکشوال میفهمند.
 با این حال ، "شما وقتی آن را احساس کنید خواهید فهمید" توصیف خوبی نیست و احتمالاً کمک زیادی برای رفع این تردید نخواهد کرد.
چند نمونه از علائم تجربه کشش جنسی را برایتان می‌گویم : 
1-تمایل شدید به رابطه جنسی با آنها.
2-یک حس قوی که شما آنها را می خواهید.
3-تمایل شدید به انجام کارهای جنسی.
4-هر کاری که باعث می شود که به فکر رابطه جنسی باشید.
5-مثل یک آهن در برابر آهن‌ربا 

مطمئناً ، بعضی از اینها می توانند چیز دیگری مانند عشق یا یک دوستی قوی را توصیف کنند. اما در بسیاری از موارد ، مردم آن را چیزی ماهیتاً قوی ،متمایز و جنسی توصیف می کنند ، و این مسئله ممکن است در تشخیص آن از احساسات پراکنده تر مفید باشد. 
به عنوان مثال ، یک توله سگ ناز ممکن است شما را ترغیب کند آنها را لمس کنید و احساس خوبی داشته باشید. ، اما احتمالاً نمی خواهید با توله سگ ناز رابطه داشته باشید!
این نشان می دهد که یک نیروی اساسی مشترک در کار وجود دارد. به عبارت دیگر ، کشش جنسی مانند یکی از این موارد احساس نمی شود ، به نوعی احساس می شود که همه اینها در کنار هم قرار گرفته اند ، به روشی که به طور دقیق نمی توان آن را به زبان آورد.

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ؛ چون عشق رو تجربه کردم!

یکی از تردیدهایی که ممکن است در رابطه با گرایش جنسی خود داشته باشید ؛ عدم جداسازی گرایشات عاطفی از گرایشات جنسی است.
معمولا افرادی که برچسب ایسکشوالیتی را به دلیل تجربه عشق معتبر نمیدانند .ایس ها را موجودات تک سلولی در یک پتری (ظرف آزمایشگاهی) می‌پندارند ، یا راهب تارک دنیا در ارتفاعات کوهی دوردست!

در جواب این تردید باید بگویم : 

چه ربطی به عشق دارد؟

گرایش جنسی و گرایش های عاطفی دو مقوله جدا از هم هستند. بعضی از افراد کشش عاطفی را تجربه می کنند ، اما کشش جنسی را تجربه نمی کنند ، یا بالعکس. (و عاشق شدن حتی لزوماً به کشش عاطفی احتیاج ندارد ، درست مثل داشتن رابطه جنسی که به کشش جنسی احتیاج ندارد!