ایسکشوال های ایران | Asexuala

ایسکشوال های ایران | Asexuala

شبکه آموزش و اطلاع رسانی ایسکشوالیتی به زبان فارسی

تاکنون که فرزندتان آن را برای شما توضیح نداده باشد ، احتمالاً هرگز نام ایسکشوالیتی را نشنیده اید. احتمالاً کمی گیج شده اید و کمی نگران هستید. این قابل درک است! این احتمالاً مکالمه ای نبوده که انتظار داشتید بشنوید , هدف این راهنما کمک به توضیح آنچه شما باید در مورد ایسکشوالیتی بدانید و معنای آن برای شما و فرزندتان است.

ایسکشوالیتی یک گرایش جنسی است ، درست مانند دگرجنسگرایی یا همجنسگرایی.
فردی که استریت است جذب جنس مخالف می‌شود ، فردی که همجنسگرا است جذب جنس موافق می‌شود ؛ اما وقتی فردی بیجنسگرا یا به اصطلاح "ایس" باشد در واقع به هیچ وجه درگیر کسی نمی‌شود در واقع آنها به سادگی کشش جنسی را تجربه نمی‌کنند.
ایسکشوالیتی چیزی نیست که "درمان" یا "اصلاح" شود ؛ فقط بخشی از چیزی است که فرزند شما است!
بهتر است از هرگونه پیش داوری در مورد ایسکشوالیتی صرف نظر کنید. وقتی مردم کلمه "ایسکشوال" را می شنوند ، بسیاری از تصاویر و ایده ها را به ذهن متبادر می کند که اکثر آنها اشتباه است.
ایسکشوالیتی مشکلی نیست که شما باید آن را حل کنید. 
این یک بیماری نیست!  این یک اختلال نیست ! این یک مد اینترنت نیست.!  این یک فرقه نیست!  این یک کلمه فانتزی برای تجرد نیست!  این یک هویت جنسیتی نیست!  این یک انتخاب نیست! این بهانه ای برای نداشتن رابطه جنسی نیست! این چیزی است که فرزندتان است.

اکنون ، شما احتمالاً از خود می پرسید که اگر این یک گرایش واقعی است چرا شما قبلاً هرگز چیزی در مورد آن نشنیده اید. 
به این دلیل که کلمه ای که برای توصیف آن استفاده شده نسبتاً جدید است. اگرچه دهه هاست که وجود دارد ، اما واقعاً از اوایل دهه 2000 محبوبیت خود را شروع کرد. اما این مفهوم بسیار قدیمی تر است. تا زمانی که افراد وجود داشته اند افراد ایسکشوال هم بوده اند. آنها فقط کلمه ای برای توصیف خود نداشتند. 
سن کلمه ای است که برای توصیف یک مفهوم استفاده می‌شود ، نبود این کلمه آن مفهوم را فاقد اعتبار نمی کند. از این گذشته ، "هتروسکشوالیتی(دگرجنسگرایی)" تا سال 1892 مورد استفاده قرار نمی گرفت ، اگرچه مطمئناً افراد دگرجنسگرا در قرون وسطی و یونان باستان و حتی پیش از آن نیز وجود داشتند.
بهترین برآورد فعلی این است که حداقل 1٪ از افراد ایسکشوال هستند. این رقم از دکتر آنتونی بوگارت ، دانشمندی حاصل می شود که در میان اولین کسانی بود که صریحاً ایسکشوالیتی را مطالعه کرد. هرچند او اولین نفری نبود که متوجه آن شد. محقق مشهور آلفرد کینزی ، هنگامی که مشغول کار بر روی "مقیاس Kinsey" بود ، متوجه شد که برخی افراد به راحتی در نمودار او قرار ندارند ، بنابراین آنها را به عنوان "گروه X" برچسب گذاری کرد. امروزه بسیاری از مردم بر این باورند که این گروه X افراد ایسکشوال را توصیف کرده است.
اگر از هر صد نفر حداقل یک نفر ایسکشوال باشد ، این بدان معناست که شما احتمالاً شخص دیگری را می شناسید که ممکن است ایسکشوال باشد. به افراد زندگی خود فکر کنید. آیا عموی لیسانسه یا خاله ای وجود دارد که هرگز به شخص دیگری علاقه نشان ندهد؟ آیا دوستی وجود دارد که همیشه از بحث های جنسی دور باشد؟ این افراد ممکن است ایسکشوال باشند ، فقط از این کلمه اطلاع ندارند و برای توصیف خود استفاده نمی‌کنند.

+ خب این به چه معنا است؟
این به این معنی است که شما فرزندی دارید که بیجنسگرا است.

نه ، واقعاً ، این معنی آن است! هیچ چیز در زندگی شما یا فرزند شما تغییر نکرده است. این به سادگی آشکار کردن چیزی که همیشه بوده است هست. این یکی از مواردی است که کودک شما در زندگی خود با آنها روبرو خواهد شد و کشف می کند که کیست.

+چرا فرزند من ایسکشوال شده؟
مانند هر گرایش جنسی دیگر ، علت غیرجنسی نیز مشخص نیست و در بیشتر موارد ، این امر چندان مهم نیست. این موضوع می‌تواند ناشی از عوامل ژنتیکی ، یا هورمون های دوره جنینی باشد اما مهم این است که این مسئله بخشی از فرزندتان هست.
شما کاری نکردید که فرزندتان را ایسکشوال کنید. این به دلیل این نیست که شما آنها را از رابطه جنسی ترسانده اید یا آنها را به اندازه کافی در آغوش نگرفتید یا مواردی از این قبیل. هیچ کار متفاوتی نمی‌توانستید انجام دهید تا گرایش فرزندتان تغییر کند!

+ باید چه کاری انجام بدم؟
به حرف فرزندتان گوش کنید ، سعی کنید با آنها صحبت کنید ، ولی اگر حاضر به گفتگو نشدند اسرار نکنید ؛ سعی کنید آنها را درک کنید ، قرار نیست همه چیز را همین الان بفهمید ، تحقیق کنید و سوالاتتان را بپرسید.
این بخشی جدایی ناپذیر از هویت فرزند شما است. اگر به ایسکشوالیتی احترام نمی‌گذارید ، به کودک خود بی احترامی می کنید.
آنها را بپذیرید. برایشان ارزش قائل شوید و نگذارید احساس تنها بودن بکنند.
و مهمتر از همه: آنها را دوست داشته باشید!

+ چه کاری نباید انجام بدهم ؟
عصبانی نشو ! هیچ چیز برای عصبانی شدن وجود ندارد. ایسکشوالیتی یک انتخاب نیست ، بلکه بخشی از آنهاست. عصبانیت از ایسکشوال بودن فرزندتان مانند عصبانی شدن از این است که کودک شما کفش سایز 9 می پوشد یا چرا چشم های قهوه ای دارد!
سعی نکنید آن را "درمان" کنید. هیچ چیزی برای "درمان" وجود ندارد. APA ایسکشوالیتی را به عنوان یک گرایش معتبر در DSM-5 تشخیص می دهد.(اسناد این ادعا در اینجا آورده شده) فرستادن فرزندتان به یک درمانگر برای "معالجه کردن" ایسکشوال بودن او ، در بهترین حالت ، اتلاف کامل پول و در بدترین حالت ، یک تجربه هولناک و آسیب زا است.
سعی نکنید آنها را متقاعد کنید که اشتباه می کنند. به احساس و تنفکر فرزندتان احترام بگذارید و به او اعتماد کنید.
بدون اجازه فرزندتان ، به شخص دیگری این موضوع را نگویید. فرزند شما با این به شما اعتماد کرده است. ممکن است افراد دیگری نیز باشند که دوست نداشته باشد از گرایش جنسی اش باخبر شوند ؛ با گفتن این موضوع به دیگران به اعتماد فرزند خود خیانت نکنید!

  • چه چیز هایی را نگویم ؟

- "یعنی می‌خوای من رو صاحب نوه نکنی؟!"
 بسیاری از والدین نگران این هستند که بعد از کام‌اوت کردن فرزندشان به عنوان ایسکشوال هرگز پدربزرگ و مادربزرگ نشوند. 
اول این نکته را بدانید که اصلا مهم نیست گرایش فرزندتان چیست! حتی اگر دگرجنسگرا هم باشد او هیچ تعهدی برای تولید نوه برای شما ندارد! 
تصمیم برای داشتن یا نداشتن فرزند یک تصمیم شخصی است و هیچ تضمینی وجود ندارد که فرزند شما بخواهد که از خود فرزندی داشته باشد یا نه.
با این حال هیچ چیز درباره ایسکشوالیتی مانع از فرزندآوری نمی‌شود ؛ بسیاری از افراد ایسکشوال ازدواج کرده و دارای فرزند هستند ، آنها می‌توانند از همان روش هایی که بقیه مردم دارای فرزند می‌شوند استفاده کنند ( فراموش نکنید که ما در عصری زندگی می‎کنیم که دیگر رابطه جنسی تنها راه بچه دار شدن نیست!).اما با این حال این موضوع فقط نظرشخصی فرزندتان است ؛ پس به نظرش برای زندگی خودش احترام بگذارید حتی اگر این نظر شما را از تجربه مادربزرگ/پدربزرگ شدن منع کند!

-" اما تو با دوست پسر/دختر -ِت قرار ملاقات رفتی!"
تاریخ دوستیابی گذشته دلیل بر عدم ایسکشوال بودن فردی نیست. حتی وضعیت فعلی رابطه نیز دلیل بر عدم ایسکشوال بودن فردی نیست. شاید فرزند شما با آن شخص بیرون رفته باشد زیرا آنها احساس می کنند که باید مطابق با انتظارات اجتماعی باشند. شاید فرزند شما با آن شخص بیرون رفته باشد زیرا آنها کشش عاطفی را تجربه می کردند و همین باعث شد که آنها بفهمند که ایسکشوال هستند. شاید فرزند شما با آن شخص بیرون رفته باشد زیرا آنها عاشق هم بودند. قرار ملاقات با کسی ارتباطی با ایسکشوال بودن یا نبودن فرد ندارد.

- منم همینطوری بودم ، بزرگ بشی درست میشی!
 وقتی کسی به شما می گوید ایسکشوال است ، بدنبال اطمینان نیست که روزی "درست" شود. آنها در حال حاضر سالم هستند. آنها به دنبال پذیرش و درک هستند. آنها به دنبال شناخت افرادی هستند که مانند آنها فکر می‌کنند و آنها را درک می‌کنند ؛ با گفتن اینکه "منم قبلا همینطوری بودم و بعدا درست شدم!" ، به هیچ وجه به آنها کمک نمی کنید. شما آنها را رد می کنید.  ایسکشوالیتی نوعی روند مد نوجوانان نیست که در عرض یک هفته تمام شود. و هفته بعد مد جدید جایگزین آن شود!

-"اما تو هنوز خیلی کوچیک هستی ، نمیتونی مطمئن باشی!"
اگر فرزندتان پیش شما بیاید و بگوید: "سلام ، من استریت هستم" ، فکر می کنید آنها خیلی کوچک هستند و نمی توانند بدانند؟! اگر آنها می گفتند "هی ، من همجنسگرا هستم" ، فکر می کنی آنها خیلی جوان هستند و نمی توانند متوجه این موضوع شوند؟ اگر آنها آنقدر بزرگ هستند که می‌دانند ایسکشوالیتی چیست ، پس آنقدر بزرگ هستند که بفهمند ایسکشوال هستند یا نه!

- "من تایید نمی‌کنم!"
شما نمی توانید این موضوع را تأیید کنید!  شما در این مورد حرفی ندارید وقتی کودک شما به شما می گوید کشش جنسی ندارند ، این بیان واقعیت است! این موضوعی نیست که برای بحث باز باشد. نمی توانید با آنها صحبت کنید و  آنها را متقاعد کنید که تغییر کنند ، زیرا این انتخابی نبود که آنها انجام دادند. هیچ چیزی برای تغییر آنها وجود ندارد و چیزی نیست که آنها بتوانند تغییر دهند. آنها ایسکشوال هستند و بس! عدم تأیید شما فقط به کودک شما آسیب می رساند و عدم تایید ایسکشوالیتی یعنی عدم تایید چیزی که فرزندتان است!

-" من باهات خوبم ، فقط اینو به کسه دیگه ای نگو!"
اگر می خواهید کودک خود را ساکت کنید ، در واقع با آن خوب نیستید.این  شما نیستید که تصمیم میگیرد به کسی کام اوت کند یا نه. آیا از آن خجالت می کشید؟ آیا نگران هستید که دیگران چه فکر می کنند؟ این نقش شما به عنوان والدین نیست. وظیفه شما این است که بدون ترس ؛ از حق فرزندتان دفاع کنید.

 

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ، چون راجب رابطه جنسی کنجکاو هستم!

کنجکاوی طبیعی است. رابطه جنسی در زندگی بسیاری از افراد مهم و تاثیرگذار است. بعضی از مردم این موضوع را سرلوحهِ خود می کنند انگار این تنها چیزی است که ارزش دارد برای آن زندگی کنند. این در بسیاری از جنبه های فرهنگ ما مهم است و تقریباً در همه چیز به طریقی تأثیر می گذارد. حتی مواردی که هیچ ارتباطی با رابطه جنسی ندارند مستقیم یا غیرمستقیم تحت تاثیرش قرار می‌گیرند ، بنابراین بسیار خوب است که راجب آن کنجکاو باشید.
شاید شما می خواهید بدانید که رابطه جنسی چه حسی دارد. شاید شما به تنوع و آناتومی بدن علاقه مند باشید. شاید شما می خواهید بدانید که این چیزی که مردم اینقدر راجب بهش حرف می‌زنند دقیقا چیست!  شاید شما فقط می خواهید ببینید که دستگاه تناسلی شخص دیگری چگونه کار می کند. شاید شما می خواهید بدانید که آیا این چیزی است که از آن لذت می برید. شاید شما بخواهید بدانید که اگر امتحان کنید احساس شما نسبت به آن تغییر می کند یا خیر. اینها همه موارد طبیعی هستند که می خواهید بدانید ، حتی اگر ایسکشوال باشید.
در برخی موارد ، ممکن است "ایس" بودن  یک کنجکاوی علمی در مورد رابطه جنسی ایجاد کند. آنها می خواهند بدانند که  این فعالیت مرموز دقیقا چیست. این کنجکاوی حتی ممکن است قبل از اینکه آنها بفهمند ایسکشوال هستند باشد ، به عنوان راهی برای کشف قلمرو جنسی ، جستجوی موارد ممنوعه ، و حتی علاقه‌مندی و کنجکاوی راجب تجربه کشش جنسی که همه درباره اش حرف می‌زنند ، اما همه این بدان معنی است که شما یک کنجکاوی علمی در مورد رابطه جنسی دارید. و این به معنای تجربه کشش جنسی تفسیر نمی‌شود.

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ، فقط هنوز نیمه‌گمشده‌ام رو ملاقات نکردم!

خب! فرض را بر این میگیریم که شما هنوز نیمه گمشده تان را پیدا نکرده اید تا کشش جنسی را نسبت به آن شخص تجربه کنید ، و احتمالا باید منتظر بمانید تا او را را پیدا کنید و به اون سلام کنید!
اما بگذارید با اعداد حرف بزنم ؛ از زمان نگارش این مقاله جمعیت جهان در حدود 7.5 میلیارد نفر است ، برای ساده سازی اگر در هر اتاق 5 نفر باشد و شما وارد هر اتاق شوید و افراد را برسی کنید تا شاید کشش جنسی را حس کنید ، با فرض اینکه در هر اتاق 60 ثانیه بمانید تقریباََ 3000 سال طول میکشد تا همه مردم را ببینید تا نیمه گمشده خود را پیدا کنید ( هرچند از نظر آماری در طی این مدت افراد جدیدی زاده می‌شوند که با در نظر گرفتن آنها این یک سیکل بی‌نهایت خواهد بود! )
حالا بیایید جغرافیا را در نظر بگیریم. حتی اگر در پرجمعیت ترین کشورِ دنیا هم باشید ، باز هم بیش از 80٪ احتمال دارد که نیمه‌گمشدهِ شما در کشوری دیگر زندگی کند. وقتی افراد را در همان حوالی خود در نظر می گیرید ، این شانس به شدت کاهش می یابد.
و در آخر ، بیایید در مورد اطلاعات جمعیتی صحبت کنیم. این احتمال وجود دارد که نیمه‌گمشده شما به طور قابل توجهی مسن تر یا به طور قابل توجهی جوان تر از شما باشد. بنابراین اگر فکر می کنید که نیمه‌گمشده شما در کافی‌شاپ محله تان نشسته است، اشتباه می کنید. در هر صورت مهد کودک ها و خانه های سالمندان را هم جستجو کنید! (:
ایده نیمه‌گمشده هر فرد که پشت درختی پنهان شده و منتظر کشف شدن ؛ یک افسانه است. اگر چنین بود ، هزاران سال پیش نسل بشر از گرسنگی می میرد ، زیرا همه به طور بی وقفه از هیمالیا به کالاهاری به جنگل های ردوود در شمال کالیفرنیا پیاده روی می کردند و به جای اینکه کشاورزی را اختراع کنند ، ناامیدانه به دنبال نیمه‌گمشده خود می گشتند.
خب ، از بحث درباره نیمه‌گمشده عبور کنیم ؛ برای رفع بهتر این تردید به تعداد دفعاتی که تشخیص داده اید یک فرد از نظر شما "هات" است و می‌خواهید با او رابطه داشته باشید فکر کنید ، بسیاری از افراد در طول زندگی شان به بیش از یک نفر ابراز علاقه کرده اند ، خیلی از افراد قبل از دبیرستان هم قرار ملاقات گذاشته اند و یا رابطه جنسی را امتحان کرده‌اند ، اگر شما از آن دوره گذشته اید این داده مهمی است! اگر تا به حال هیچ فردی از نظر جنسی برای شما جذاب نبوده به طوری که خواهان برقراری رابطه جنسی با آن فرد باشید احتمال اینکه شما ایسکشوال باشید بسیار بیشتر است از احتمال اینکه تمام افرادی که در زندگی‌تان دیده‌اید واقعا از نظر جنسی منزجر کننده بوده‌اند! 
بیایید از دید دیگری به این مسئله نگاه کنید ؛ با این طرز فکر همه افراد باید راجب گرایش جنسی شان شک کنند ، مثلا تا به حال دیده‌اید یک استریت بگوید : " خب من هتروسکشوال هستم اما شاید مرد موردعلاقه‌ام رو پیدا کردم و هموسکشوال شدم! "، این طرز فکر تمام انسان ها را به طور پیشفرض بای‌سکشوال فرض می‌کند و نسبت به تمام گرایشات دیگر می‌گوید :"شخص مناسب را پیدا نکرده‌ای!" ، پس بدیهی است که این یک تردید اشتباه است.

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ؛ و این حس ناشی از تعلیمات دینی من باشد!

آیا اعتقادات مذهبی یا تفکرات دینی شما مسئول ایسکشوال شدن شما است؟!
آیا این یک سرکوب درونی بوده ؟!
نکته ای که باید در نظر بگیرید این است که ببینید چقدر راحت عمل کرده‌اید!
اگر این مسئله صرفاََ ناشی از اعتقادات مذهبی‌تان باشد ببینید که آیا نسبت به وعده‌های مذهبی اعم از پاکدامنی تا زمان ازدواج یا هرکار مشابه چطور عمل کرده اید؟
آیا تابه حال با این مسئله دست و پنجه نرم کرده اید؟
آیا این مسئله برایتان شنا کردن در خلاف جریان آب بوده؟
آیا تابه حال از سختی این مسئله برای همسن و سالانتان گیج شده‌اید؟
اینکه چگونه افراد دیگر به راحتی وسوسه جنسی می‌شوند برایتان عجیب است؟ یا آنها را درک می‌کنید؟
بیشتر اعتقادات مذهبی که باعث سرکوب افکار و میل جنسی می‌شود دارای مولفه رهایی بخشی به اسم " ازدواج " است ؛ به طوری که تمام این موارد نَهی شده پس از ازدواج جایز شمرده می‌شوند. 
بنابراین آیا حس می‌کنید که ازدواج رویکرد شما را تغییر می‌دهد ؟ 
حس میکنید که پس از ازدواج می‌خواهید با همسرتان رابطه جنسی داشته باشید؟
یا فکر می کنید حتی بعد از ازدواج هم رابطه جنسی را غیر جالب و نامعقول می‌دانید؟
 آیا شما حتی از احتمال ازدواج ترسیدید ، زیرا این امر به معنای رابطه جنسی بود؟
آیا تا به حال سعی در تغییر افکار جنسی‌تان داشته اید ؛ چون این چیزی است که دین آن را نَهی کرده ؟
آیا یک مبارزه مداوم بین احساس درونی‌تان و چیزی که می‌خواهید باشید حس کرده اید؟

با خودتان روراست باشید و راجب این سوالات هرچقدر که لازم است فکر کنید! 
نتیجه گیری نهایی را به خودتان واگذار می‌کنم!

  • شاید من واقعا ایسکشوال نباشم ؛ چون گاهی اوقات تحریک می‌شوم.

تحریک به خودی خود یک روند فیزیکی است که ارتباطی با ایسکشوال بودن یا نبودن ندارد!
البته تست های آزمایشگاهی صورت گرفته مبنی بر این است که سطح تحریک پذیری (arousability) در افراد ایسکشوال کمتر از افراد آلوسکشوال است.
تلاش برای گفتن اینکه " منبع تحریک حتماََ تجربه کشش جنسی است " مثل آن است که بگوییم : یک فرد حتما باید بیرون مدت زیادی در زیر آفتاب بماند تا رنگ پوستش تیره شود!

بعضی اوقات تحریک فقط اتفاق می‌افتد ( این امر به ویژه در دروان بلوغ شایع‌تر است ) و می‎‌تواند در طول زندگی هم رخ دهد ؛ چراکه بدن شما درحال انجام یک تست خودآزمایی است این لزوماََ نشانه یک کشش جنسی یا یک رویای جنسی نیست!

گاهی تحریک نتیجه محرکات جسمی است ؛ چرا که بدن دربرابر این محرکات عمدی یا غیرعمدی ( که عموماََ فشار یا لمس هستند) پاسخ می‌دهد ؛ این کاملا فیزیکی است و به هیچ نوع افکار جنسی احتیاج نداد.
گاهی هم تحریک پاسخ به افکارجنسی است ؛ (که در رابطه با داشتن افکار جنسی در مقاله ای جدا مفصلاََ بحث خواهیم کرد).
بنابراین تحریک شدن ؛ به خودی خود تناقضی با ایسکشوالیتی ندارد ؛ چرا که تحریک می‌تواند تحت تاثیر عوامل جسمی و فیزیکی هم رخ دهد ؛ و گاهی اوقات هم بله! تحریک برآیند کشش جنسی است و بدیهتاََ کشش جنسی ایسکشوالیتی را نقض می‌کند ؛ پس به دنبال منبع تحریک باشید! نه خود این امر.